بیوگرافی مظاهر مصفا شاعر و پدر علی مصفا + علت فوت و همسر و فرزندان

2

بیوگرافی مظاهر مصفا شاعر و پدر علی مصفا + علت فوت و همسر و فرزندان

مظاهر مصفا شاعر و پدر علی مصفا بازیگر و علت درگذشت و بیوگرافی و عکس های مظاهر مصفا استاد دانشگاه و شاعر برجسته معاصر را در سایت حرف تازه با عکس ها شخصی و تعداد فرزندان و همسر و مراسم تشییع این هنرمند و چهره ادبی ایران را میخوانید

مظاهر مصفا

بیوگرافی مظاهر مصفا

مظاهر مصفا شاعر و استاد دانشگاه در سال ۱۳۱۱ در اراک به دنیا آمده و در سن ۸۷ سالگی در ۸ ابان ۹۸ درگذشت. ایشان دارای مدرک تحصیلی دکترای ادبیات از دانشگاه تهران بود

درگذشت مظاهر مصفا

مصفا استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد بود که عصر ۸ آبان ۹۸ در تهران دارفانی را وداع گفت.

تولد ۱۳۱۱/۱/۱ و وفات ۱۳۹۸/۸/۸ می باشد

برادر بزرگ‌تر وی ابوالفضل مصفا (مصفی)، و خواهر وی خانم مصفا (مادر فؤاد حجازی، آهنگساز) از استادان زبان و ادبیات فارسی هستند.

مظاهر مصفا

فعالیت ها و سوابق

وی دوران تحصیلات اولیه خود را در مدرسه حکیم نظامی قم سپری کرد و دوران متوسطه را در دارالفنون گذراند و سپس در دانشسرای عالی به تحصیل در رشته ادبیات مشغول شد و تا اخذ درجه دکترا از دانشگاه تهران ادامه داد.
وی پس از اتمام تحصیل به استخدام آموزش و پرورش درآمد و مدتی نیز رئیس اداره فرهنگ قم بود و چندی هم ریاست مدرسه عالی قضایی قم را به‌عهده داشت.
برادر بزرگ‌تر وی ابوالفضل مصفا (مصفی)، و خواهر وی خانم مصفا (مادر فؤاد حجازی، آهنگساز) از استادان زبان و ادبیات فارسی هستند.

مظاهر مصفا

همسر مظاهر مصفا

زنده یاد مصفا پدر علی مصفا بازیگر و پدر همسر لیلا حاتمی با امیربانو کریمی که استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و دختر امیری فیروزکوهی (شاعر معروف معاصر)، ازدواج کرد و دارای چهار فرزند شد که همه موفق و چهره برجسته کشور هستند

عکس مظاهر مصفا شاعر و همسرش امیربانو کریمی

مظاهر مصفا

فرزندان مظاهر مصفا

وی صاحب فرزندانی شد که از آن جمله‌اند: علی مصفا از بازیگران سینما و تلویزیون و همسر لیلا حاتمی و کیمیا مصفا، گلزار مصفا، امیراسماعیل مصفا دارای مدرک دکترای فیزیک و استادیار فیزیک دانشگاه صنعتی شریف

بیوگرافی امیر بانو کریمی

امیر بانو کریمی استاد دانشگاه متولد سال ۱۳۱۰ در خیابانی که امروزه به اسم سی‌تیر معروف است و قدیم به‌ آن قوام‌السلطنه می‌گفتند به دنیا امده است

مظاهر مصفا

سوابق علمی و اجرایی

از سوابق علمی و اجرایی وی می‌توان به ریاست پردیس فارابی دانشگاه تهران (پردیس قم) و دبیری دبیرستان‌های تهران، ریاست انتشارات و مدیریت مجله آموزش و پرورش، دانشیاری دانشگاه شیراز و ریاست دبیرخانهٔ مرکزی دانشگاه شیراز اشاره کرد.

فعالیت شاعری و قصیده سرایی

وی یکی از قصیده‌ سرایان شاخص ایرانی بعد از ملک‌الشعرا بهار است و در کشور‌های افغانستان و هند و دیگر کشور‌های فارسی‌ زبان نیز دارای شهرت است.
قصیدهٔ هیچِ او یکی از شعر‌های اوست که غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن به بررسی آن پرداخته و پروفسور صلاح الصاوی (شاعر و سخن‌سنج مصری) در کتاب العدمیّه فی شعر آن را ترجمه، نقد و بررسی کرده است.
تاکنون چند مجموعه شعر از او به‌چاپ رسیده که از آن جمله است: ده فریاد، سی سخن، پاسداران سخن، توفان خشم، سپیدنامه، سی‌پاره و… همچنین تصحیحات وی بر دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی، نزاری قُهستانی، سنایی، سعدی، نظیری نیشابوری و جوامع‌الحکایات عوفی.

مظاهر مصفا

نمونه اشعار مظاهر مصفا

مردی ز شهرِ هرگزم از روزگارِ هیچ
جان از نتاجِ هرگز و تن از تبارِ هیچ

من آمده‌ام به بوی علی، به سوی علی، به کوی علی
رخ از همه سوی تافته‌ام، شتافته‌ام به‌سوی علی

دردا که آفتابِ مروت به خون نشست
فریاد‌ای فتی که فتوت به خون نشست

دوشینه به میخانه شدم از تو چه پنهان
مست از دو سه پیمانه شدم از تو چه پنهان

تلخ است روزگارِ من و روزگار تلخ
امسالِ ما گذشت چو پیرار و پار تلخ

ز پا فتاده‌ای ای نخلِ سایه‌گستر من
به خون نشسته‌ای ای آفتابِ کشور من

آن دست که بنوشت هجای تو، شکستم
آن خامه که بنگاشت جفای تو، شکستم

عکس های مظاهر مصفا شاعر

در ادامه چند عکس از زنده یاد مصفا پدر علی مصفا را مشاهده کنید

علی مصفا در کنار پدرش مظاهر مصفا

مظاهر مصفا

عکس امیربانو کریمی همسر مظاهر مصفا

مظاهر مصفا

مظاهر مصفا

2 دیدگاه در “بیوگرافی مظاهر مصفا شاعر و پدر علی مصفا + علت فوت و همسر و فرزندان

  1. نفیسه ثباتی گفت:

    روحشون شاد افتخار شاگردی مستقیم ایشون رو نداشتم ولی افتخار داشتم شاگردی استادانی رو بکنم که در محضر ایشون شاگردی کردن دکتر اسماعیلی بزرگوار که متاسفانه امسال بخاطر کرونا از دستشون دادیم دکتر دماوندی نازنین که متاسفانه ایشون هم بخاطر سرطان به رحمت حق شتافتن و دکتر توکلی، رضوانیان، روحانی، خادمی که همه این عزیزان همواره شیفته وار خاطراتی از خوبی و مردانگی این بزرگوار برزبان داشتن البته افتخار داشتم در مراسمی که به مناسبت بزرگداشت فردوسی در دانشگاه سمنان توسط دانشجویان ایشان که استادان بزرگ ما بودن برگزار شد ایشان و همسر محترمشون رو زیارت کنم براستی که هرآنچه در وصف خوبی هاشون شنیده بودم عین واقعیت و درستی بود به راستی که ایشون نه مظهر صفا که خود خود صفا بودن. روحشون و راهشون پررهرو

  2. فاطمه مرادی گفت:

    🌹گردون، کمان کشیده و بنشسته در کمین
    خواهد، ز خیل مردان، آماج دیگری…
    …من، بی نیاز گشتم از این عمر، ای خدا!
    عمر مرا ببخش به محتاج دیگری

    🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸

    هنوز پژواک صدای مردانه و باشکوهش در گوشمه: « تو زندگی سعی کنید آدمای خوبی باشید».
    اصلا بعضی از آدما اومدن که یه جایی از خالی جهان رو پر کنن. یه جایی که فقط وزنه ی وزین وجود اونا می تونه اون جای خالی رو پر کنه. ردپای این آدما یه جوریه که برای تمام عمر می مونه رو نگاهت، رو قلبت و تا اعماق وجودت رو همیشه چنگ می زنه. نگاه این آدما نگاهت رو به زندگی عوض می کنه و سنگینی معرفت و شکوه جوانمردیشون به این راحتیا از ذهنت پاک نمیشه.
    این دسته آدما یه صفایی دارن که حس می کنی اگه یه روز نباشن، دنیا یه چیزی کم داره، یه جورایی زندگی سبک و بی وزن میشه و بی صفا. « مظاهر مصفا» از این دست آدمای باصفا بود. یه همیشه استاد، به معنای واقعی کلمه. وقتی طنین صدای باشکوه و پرابهتش، سقف کلاس های دانشگاه تهران رو به لرزه در می آورد، من محو معماری شاعرانه ی واژه هاش می شدم، محو کارگاه ذوق و اندیشه و خیالش و محو ابهتش.
    استاد بود به معنای واقعی کلمه. استاد انسانیت و جوانمردی. استاد خوبی ها و احساس و ادراک. با پژواک محکم و لطیف صداش، چنان شاعرانه صحنه های شاهنامه رو به تصویر می کشید که طنین غوغای خوانش عمیق و بلندبالاش تا مدت ها دست از وجودت بر نمی داشت.
    شفافیت کودک وار وجود پر از احساسش، ذهن و جان ما رو به تمامی تسخیر می کرد و شکوه قصیده های بلندبالا و نشات گرفته از ذهن توفانی و پر جوش و خروشش، هزار نقش و نگار شاعرانه در جان ما می بافت.
    فقط در کلاس درس نه، که در اون کتابخونه ی بی نظیر و خونه ی گرم خیابون سهروردی، همیشه پذیرای شاگردان و شیفتگان شعر و واژه های شورشگر و تراش خورده ش بود.
    وقتی کلاه مخملی سبزش- که یادگار عزیزی در سال های دور بود- رو بر سر می گذاشت، با غمی عمیق، زلال واژه ها رو بر جان ها جاری می کرد و گاهی همراهی دف شاگردی و صدایی خوش، اون لحظه های قشنگ رو در قاب جاودانگی حبس می کرد.
    پیچک حرف ها و شعرش رو چنان بر دور وجود شنونده می پیچاند که رهایی از دست اون غم عمیق جاری در واژه ها و اون اندیشه های عمیق و پرنفوذ، غیر ممکن می نمود.
    گاهی قطره اشکی از گوشه ی چشمان مهربونش، فرو می چکید که شفافیت کودک وار درون زلالش رو بیشتر آشکار می کرد.
    وقتی براش شعر می خوندیم، می گفت: « هرگز قلم و شعرتون رو به پیشگاه هیچ صاحب زر و زوری، قربانی نکنید»، حرفی که همه عمر، خودش هم به اون پایبند بود.
    بلور شفاف وجودش، زلالی شگرفی داشت و قلبی که برای کمک به مردم و قدم نهادن در راه نوع دوستی و انسان دوستی می تپید.
    بارها شاهد توصیه نامه هاش برای کمک به یافتن کاری برای دانشجویی یا قدم برداشتن برای حل مشکلات اونا بودم که از هیچ نوع کمک مالی و فکری و حرکتی برای دانشجوهاش و برای مردم، دریغ نمی کرد.
    سرافراز بود و بلند همت و جوانمرد و برای ما نمادی از بزرگی و جوانمردی و شایسته ی نام بلند انسان و افتخار همیشگی ما شاگردی در پیشگاهش.
    سال های آخر، بیمار بود و اندوهگین از ستم های ناروایی که در حقش روا داشتند، اما همچنان از دلبری واژه‌ها و رقص خیال انگیز شعر می گفت و بعدها که حافظه ی کوتاه مدتش، کمرنگ شده بود و هر بار با دیدنش، بغض گلوم رو می فشرد، باز هم با بیتی و غزلی، به زندگی بر می گشت و ذهن مهربانش، گرهگاه اندیشه و خیال و ترنم واژه ها می شد.
    مدتی پیش، زنگ زدم اما دیگه استاد نمی تونست منو به خاطر بیاره. همسر مهربان و وفادارش، استاد بزرگ دیگرم، دکتر امیر بانو کریمی« امیری فیروزکوهی» ، از تنهایی استاد گفت و غم بزرگش، از بیماری که وجود و دست های مهربان و بخشنده ی مظاهر باصفا رو در خود فرو برده بود و پیچک این غم چنان به دور وجودم پیچید که تا چند روز غمگین بودم. دوری راه بود( از شیراز تا تهران) و گرفتاری ها و نشد که باز ببینمش و حیف…

    امروز خبر دادند که جان بی تابش و قناری هزار نغمه ی گلوی جاودانش، به سرزمین سکوت و آرامش فرود آمده تا مردی که هرگز سر بر آستان هیچ صاحب زر و زوری فرود نیاورد، با سر بلندی پهنه ی نیستی را به سوی جهان هستی، ترک کند.
    تا امروز من به دانشجویانم، از جوانمردی و بزرگی استادی بگویم که تا همیشه با سربلندی و غرور، به شاگردی اش افتخار می کنم.

    یاد و نامش گرامی.

    تبریک و تسلیت به خاطر داشتن و از دست دادن چنین همسر و پدری به: دکتر امیربانوی فیروزکوهی عزیز، علی مصفای بزرگوار و هنرمند، دکتر امیر اسماعیل سرافراز، بانو گلزار ادیب و فرزانه و بانو کیمیای نازنین.🌹

    دکتر فاطمه مرادی ( نیلوفر)_ شیراز_ عضو هیئت علمی دانشگاه
    ۱۳۹۸٫۰۸٫۰۸

نظرات