سخنی در باب فرهنگ و ادبیات ایرانی

0

به جرات می‌توان گفت که مهم‌ترین شاخصه فرهنگی در هر مملکتی، ادبیات آن است. ملتی که دارای ادبیاتی غنی و پربار باشد، بدون گمان بهتر و اصولی‌تر می‌تواند در مسیر حرکت و پیشرفت و پویایی گام بردارد.

خوشبختانه ایران زمین دارای ادبیاتی غنی و کهنسال است و اگر فقط یک چیز باشد که تمام دنیا متفق القول درمورد ایران آن را بیان کنند، آن قدرت ادبیات فارسی است که طی هزاران سال توسط شعرا و نویسندگان و اندیشمندان و بزرگان به رشد و تعالی رسیده و جایگاه امروز خود را به دست آورده است.

در این جستار می‌خواهیم در باب ادبیات پارسی بیشتر صحبت کرده و شاخصه‌های تقویت‌کننده آن را با یکدیگر مروری نماییم. با ما همراه باشید.

 ادبیات فارسی

ادبیات فارسی، نشان همبستگی ایرانی

ادبیات فارسی هزاران سال است که نقطه اشتراک ایرانیان است. ایران را بایستی کشور اقوام گوناگون قلمداد کرد. اقوامی که هر یک دارای رسوم و آداب و زبان و گویش و لهجه و سنت‌های خاص محلی هستند اما همه این اقوام هنگام مواجهه با یکدیگر از زبان فارسی به عنوان زبان ملی و پیوند دهنده اقوام گوناگون استفاده می‌کنند.

دقیقا به همین دلیل است که بیگانگان و دشمنان ایران زمین هرگاه می‌خواهند به ایران و فرهنگ ایرانی حمله کنند، همیشه و در آغاز به زبان فارسی یورش می‌برند. اما خیال خام آن‌ها هرگز به نتیجه نخواهد رسید چرا که زبان شیرین پارسی هزاران سال است که با فرهنگ ایرانی عجین شده و نابودی آن غیرممکن می‌باشد.

دیوان حضرت حافظ

ادبیات پارسی در هزاره‌های دور

زبان پارسی بنابر اذعان مورخان و ادبای بزرگی همچون دکتر زرینکوب، احمد کسروی، بهمن انصاری، مهرداد بهار و… زبان شعر و موسیقی و سروده و آواز است.

کهن‌ترین متون ایرانی، متون شعرواره می‌باشند. برای نمونه گاهان که کهن‌ترین بخش از اوستای زرتشت بوده و کهن‌ترین و قدیمی‌ترین متن موجود به زبان ایرانی می‌باشد که قدمت آن بنابر نقل قولی از مری بویس، دست کم ۳۵۰۰ سال است، به شکل سروده و شعرواره تنظیم شده است.

جدای از آن می‌توانیم از یشت‌های اوستا، یسنا، و بسیاری از متون کهن‌سال ایرانی مربوط به تاریخ ایران قبل از اسلام اشاره کنیم که همه به صورت شعر و سروده نگارش یافته و تا امروز باقی مانده‌اند.

فارسی، در دوران پس از ساسانی

اوج ادبیات فارسی مربوط به دوران اسلامی است. طی هزار سال اخیر چنان ادبیات فارسی به پویایی و پیشرفت رسید که توانست بزرگترین شعرای ایرانی را به عنوان نمونه‌های بی‌نظیر و بی‌بدیل از پارسی‌سرایان، به جهان عرضه کند.

شعر فارسی پس از دو قرن سکوت و خاموشی، با رودکی احیا شد. فردوسی بزرگ شعر را مجددا با فرهنگ و تاریخ ایران زمین پیوند داد. عطار و مولانا شعر را در مسیر عرفان و تصوف به پیش بردند، دیوان حافظ و گلستان و بوستان سعدی، نقطه اوج ادبیات فارسی شدند و در دوران معاصر نیز با اشعار بزرگانی چون نیما یوشیج، سهراب سپهری، اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج و دفترهای شعری چون کفرنامه کارو، دیوان اشعار فروغ، کرگدنیسم، دفتر شعر شهریار و بسیاری آثار فاخر دیگر، مشعل ادبیات فارسی به خوبی روشن ماند و روشنگر مسیر فرهنگ ایرانی گردید.

ادبیات فارسی در قیاس با ادبیات دیگر ملل

فارسی به تنهایی توانایی مقابله با تمام زبان‌های کلاسیک را دارد. به خصوص در زمینه شعر، این موضوع بیشتر و بهتر خودنمایی می‌کند. اما در نثر نیز ادبیات فارسی با آثار بزرگانی چون سعدی، عبید زاکانی و صادق هدایت، توانایی رقابت با دیگر آثار منثور در زبان‌های مختلف را دارند.

اگر ادبیات آن‌ها به هومر می‌نازد، ما فردوسی را داریم. اگر از گوته صحبت کنند، او خود را شاگرد معنوی حافظ دانسته‌ است. اگر به آثار کلاسیکی چون رستاخیز مردگان و پیشگویی‌های نوستراداموس اشاره کنند، ما سیاه‌نامه مقدس و پیشگویی‌ای شاه‌نعمت‌الله‌ولی را نمایش خواهیم داد. آن‌ها کافکا دارند و ما صادق هدایت. آن‌ها شکسپیر دارند و ما سعدی. ادبیات پارسی در مقابل هر نمونه از آثار دیگر ملل، یک نمونه شاهکار دارد که اغلب نیز از نمونه غیرایرانی‌اش برتر و بالاتر است.

وظیفه ما چیست؟

این پرسش مهمی است. نسل امروز ایرانی شوربختانه غرق در اقیانوس فضای مجازی، مشغول گذران اوغات خود به بطالت است. بر ماست که هر یک از ما به عنوان سرباز وطن و پاسبان فرهنگ ایرانی، با تمام قدرت در شناساندن ادبیات فارسی به جهانیان کوشش کنیم و با جان و دل از این مهمترین میراث آبا و اجدادی‌مان صیانت نماییم.

زمانه ما، زمانه بحران‌‌ها و نابه‌هنجاری‌های فرهنگی است و اگر کمی و حتی درصد ناچیزی غفلت ورزیم، قافیه را خواهیم باخت و در روزگاری که کشورک‌های بی‌هویت و مجعول و تازه‌تاسیس، با خرج دلار و یورو مشغول دزدیدن مفاخر ارزشمند ادبی ایرانی هستند، اگر منفعل باشیم ضربات جبران‌ناپذیری بر پیکره هویتی و فرهنگی ایران‌مان زده خواهد شد.

خیام

مشعل فرهنگ ایرانی، طی هزاران سال نسل به نسل از پدر به فرزند به ارث رسیده و امروزه این ما هستیم که به عنوان میراث‌داران این فرهنگ، باید با تمام قوا در راه افروخته ماندن مشعل فرهنگ و تمدن و هویت ایران و ایرانی، کوشا باشیم.

نظرات