بیوگرافی احمدرضا احمدی شاعر و همسرش شهره حیدری + علت فوت و درگذشت و اشعار
بیوگرافی احمدرضا احمدی شاعر و همسرش شهره حیدری + علت فوت و درگذشت و اشعار
احمدرضا احمدی شاعر و نویسنده ایرانی ۲۰ تیر ۱۴۰۲ در ۸۳ سالگی در تهران از دنیا رفت و درگذشت. مرحوم احمدی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد و سال ها در حوزه شعر، نویسندگی و سینما فعالیت کرد. ادامه بیوگرافی احمدرضا احمدی را در مجله حرف تازه میخوانید
بیوگرافی احمدرضا احمدی شاعر و همسرش و فرزندان + علت فوت و درگذشت
احمدرضا احمدی شاعر و نویسنده ایرانی متولد ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان بود که امروز ۲۰ تیر ۱۴۰۲ در سن ۸۳ سالگی درگذشت. او شاعر، نمایشنامهنویس و نقاش ایرانی بود که متاسفانه در سن ۸۳ سالگی به علت بیماری دارفانی را وداع گفت. ایشان سال ها برای کودکان و جوانان و تئاتر ایران تلاش و فعالیت کرد. آثار زیادی از احمدرضا احمدی در زمینه شعر و نویسندگی برجای مانده است.
در ۲۸ آبان ۱۳۹۹، خیابان گیتی در محدوده بلوار نلسون ماندلا واقع در منطقه ۳ شهرداری تهران بنام احمدرضا احمدی تغییر نام یافت.
زندگینامه احمدرضا احمدی شاعر و نویسنده
پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی، و جد مادریاش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون تهران به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد.
سوابق
وی کارمند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و سال ها در زمینه شعر، موسیقی، ویراستاری، ادبیات کودک و نوجوان کار کرد.
او از ۱۳۴۰ وارد فعالیت های ادبی شده و کار نویسندگی و فیملنامه نویسی را آغاز کرده بود.
شهره حیدری همسر احمدرضا احمدی شاعر + فرزندان احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۱ با شهره حیدری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج فرزندی به نام ماهور است.
تاسیس مجله طرفه
مرحوم احمدی در سال ۱۳۴۳ به همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کرد. انتشار دو شماره از مجلهٔ طرفه و تعدادی کتاب در زمینهٔ شعر و داستان از فعالیتهای این گروه بودهاست.
کارمندی
زنده یاد احمدی کارمند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. او در مهر ماه سال ۱۳۴۹ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار ماند
از بیست سالگی بهطور جدی به سرودن شعر پرداخت. وی نخستین مجموعه شعرش را با عنوان طرح در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد که توجه بسیاری از شاعران و منتقدان دهه ۴۰ را جلب کرد. وی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان دارد.
در سال ۱۳۵۸ تا زمان بازنشستگی یعنی سال ۱۳۷۳ در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ویراستاری مشغول بود. تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران مهم (با آثاری از نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یدالله رؤیایی، نصرت رحمانی و…) از جمله فعالیتهای وی در کانون بودهاست.
از آثار او در حوزه شعر میتوان به «دفترهای واپسین»، «دفترهای سالخوردگی»، «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود» و «روزی برای تو خواهم گفت» و از آثار او در حوزه کودک و نوجوان میتوان به «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود»، «دخترک ماهی تنهایی» و «مزرعه گلهای آفتابگردان» اشاره کرد.
آثار احمدرضا احمدی
مجموعه صدای شاعر که معرفی شعر معاصر و شعر کلاسیک فارسی بود
مجموعه زندگی و آثار موسیقیدانان ایران و جهان
مجموعه آوازهای فولکلور ایران
مجموعهٔ کل ردیف موسیقی ایران
مجموعهٔ بازسازی تصنیفهای کلاسیک موسیقی ایران
مجموعهٔ قصه برای کودکان
درگذشت احمدرضا احمدی شاعر + علت فوت
احمدرضا احمدی شاعر و نویسنده ایرانی پس از مدتها تحمل بیماری درگذشت. ماهور احمدی، دختر این شاعر و نویسنده، این خبر تأیید شد.
نمونه اشعار
این چه رنجی است
چه رنجی است
خوابیدن زیر آسمانی
که نه ابر دارد نه باران
از هراس از کلمات
هر شب خوابهای
آشفته میبینیم
به این جهان آمدهایم
که تماشا کنیم
صندلی های فرسوده و رنگ باخته
سهم ما شد
انتخاب ما مرواریدهای رخشان
بود
*****
از سرما هم اگر نمیمردیم
از سرما هم اگر نمیمردیم
از عشق میمردیم
این دستهای تو
پاسخ روز را خواهد داد
اگر گم شوند
همیشه در سایههای تابستان میمانم
بیآنکه نام کوچهی بنبست را بدانم
در انتهای کوچه یک کوه است
و چون قلب از حرکت بازماند
و چون شکوفه فولاد شود
و میوه نشود
من ندانسته
در یک صبحگاه تابستانی
راهام را بر گندمزار بهدوزخ به بهِشت
متوقف میکنم
******
دیگر عمر ما تکرار نمیشود
صبح تو بخیر
که ساعت حرکت قطار را به من غلط گفتی
که من بتوانم یک روز دیگر در کنار تو باشم
دوستان من ساعت حرکت قطار را
در شب گذشته به من گفته بودند
بر شانههای تو خزه و خزان روییده بود
تو توانستی با این شانههای مملو از خزه و خزان
سوار قطار شوی
دستانات را تا صبح نزد من
به امانت نهادی
نان را گرم کردی به من دادی
دیگر در سکوت تو کنار میز صبحانه
ما طلاها و سنگهای فیروزهی جهان را
تصاحب کردیم
سکوت تو را چون مدالی گرم و نایاب
بر سینه آویختم
هر روز در آینه به این سکوت خیره میشدم-
نظرات