جملات غم هجران + عکس نوشته غم دوری از عزیزان

0

در این پست می توانید متن های کوتاه درباره دوری از دوست و عکس نوشته دوری از عشق و اشعار غمگین غم هجران و جملات غم هجران و عکس نوشته غم دوری از عزیزان و عکس استوری هجران و دوری از دوست را مشاهده کنید.

جملات غم هجران

جملات غم هجران

با آن که دلم از غم هجرت خون است

شادی به غم توام ز غم افزون است

اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب!

هجرانش چنین است، وصالش چون است؟…

جملات غم هجران

آغوش های تشنه ی آغوش و لک زده
یک آسمان بغل که ز حسرت کپک زده
از سوته سینه ای که غرییانه اش قضا
با رنج حسرت و غم هجران محک زده

دردی ست در دلم که مداوا نمی شود…

جملات غم هجران

این روزها اگر خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران باتو یک کلمه است
آخی.

عکس نوشته هجران

گشته است چشمان من از درد و غم دریا، پدر من چه گویم بی تو از فردا و فرداها، پدر تکیه‌گاه من تو بودی، تنها امید و آرزو بی تو این دنیا ندارد، رنگ شادی‌ها، پدر

جملات غم هجران

با آن که دلم از غم هجرت خون است

شادی به غم توام ز غم افزون است

اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب!

هجرانش چنین است، وصالش چون است؟…

جملات غم هجران

ای جمله بی تو غمگین چون عندلیب بی گل

من از غم تو شادم چون بلبل از بهاران

سیف فرغانی

جملات غم هجران

وقتی نیستی
دلتنگی ام را روی کاغذ می ریزم
و چون سوزن با نوک مدادم به خیالت
فرو می روم
و شروع می کنم به نوشتنت
به دوست داشتنت
به خواستنت
به بهانه هایم که پلکهایم را خیس می کند
و ، وجودم را به اندازه ی یک شب بخیر
تا سپیده های یاسِ خیالت درگیرِ
نبودنت می کند..

عکس نوشته غم هجران

هرکس ای زیبا نمی داند که در هجران تو
نغمه ی باران چه ها با جان ویران می کند

آنکه عاشق بوده می فهمد که این آوا چه با
چشم مشتاق و دل زار و پریشان می کند…

جملات غم هجران

من بارها شماره ات را میگیرم و کسی در گوشم مدام زمزمه میکند :
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است !
و من برایش از تو ، از دلتنگی ها ، از اشکهای بیصدا و از بی کسی هایم میگویم …
اما او سر حرفش میماند ؛ لعنت به بخت سیاهم !

جملات غم هجران

باورم نیست كه دیگر نشـنوم آواي تو

يــا نبـينم روی مـاه و قامت رعـنـاي تو

سالها سنگ صبورم بودي و هم صحبتم

بي تو رنگ يأس دارد منزل و مأواي تو

جملات غم هجران

زنی در شعرهای من عروس فصل باران است
هوای دیده اش ابری ولی لبهاش خندان است

غرورش چون گلی زیبا ، غمش اندازه دنیا
چه کرده عشق با این دل که اینگونه پریشان است

زتار موی خود هرشب هزاران نغمه میسازد
ز رقص نرگسِ چشمش دل آشفته حیران است

نظرات