بیوگرافی غلامرضا سلیمانی شاعر و همسرش فاطمه طارمی + عکس درگذشت و آثار
بیوگرافی غلامرضا سلیمانی شاعر و همسرش فاطمه طارمی + عکس درگذشت و آثار
غلامرضا سلیمانی شاعر : زاده سال ۱۳۵۴ در اراک استان مرکزی شاعر و ترانه سرا اهل ایران ۱۶ آبان ۱۴۰۱ در سن ۴۷ سالگی بر اثر بیماری سرطان درگذشت. در ادامه به معرفی و بیوگرافی غلامرضا سلیمانی شاعر و همسرش فاطمه طارمی از شروع ادبیات تا اشعار جنجالی همراه با سوابق و اشعار و عکس ها و تصاویر و زندگی شخصی غلامرضا سلیمانی شاعر ویکی پدیا از بیماری سرطان و علت فوت و درگذشت در ۱۶ آبان ۱۴۰۱ در ادامه این صفحه از مجله حرف تازه میخوانید:
بیوگرافی غلامرضا سلیمانی شاعر کیست
غلامرضا سلیمانی شاعر و ترانه سرا متولد سال ۱۳۵۴ در اراک، اصالتا اهل استان مرکزی است. او یکی از شاعران و هنرمندان جامعه ادبی کشورمان است که پس از دو سال تحمل بیماری سخت سرطان در سن ۴۷ سالگی دارفانی را وداع گفت. از جمله آثار ایشان می توان به مجموعه شعر «به من نامه بنویس» و «پرستاری که شکل تو بود» و … اشاره کرد. مراسم تشییع پیکر مرحوم سلیمانی روز سه شنبه ۱۷ آبان (۱۴۰۱) از ساعت ۱۰ در حوزه هنری برگزار شد
علت فوت و درگذشت غلامرضا سلیمانی شاعر
غلامرضا سلیمانی شاعر و ترانه سرای اهل ایران، پس از تحمل یک دوره بیماری سرطان در ۱۶ آبان ۱۴۰۱ درگذشت. این شاعر معاصر سرانجام پس از تحمل یک دوره ۲ ساله بیماری سرطان ساعاتی پیش در بیمارستان حضرت رسول اکرم دارفانی را وداع گفت.
سوابق و فعالیت ها
شاعر کتاب «به من نامه بنویس»، از فعالان فرهنگی و بنیانگذاران انجمن ادبی ایران خودرو و فعالان انجمنهای ادبی منطقه ۱۸ تهران است و این ترانه سرا از اولین اعضای انجمن نسل مروارید و شاگردان استاد خلیل عمرانی است.
او همچنین از فعالان فرهنگی و بنیانگذاران انجمن ادبی ایران خودرو و فعالان انجمنهای ادبی منطقه ۱۸ تهران است و این ترانه سرا از اولین اعضای انجمن نسل مروارید و شاگردان استاد خلیل عمرانی است.
مرحوم سلیمانی از اوایل دهه ۷۰ وارد عرصه ادبیات و شعر شد و در اوایل دهه ۹۰ حضور پررنگی در جشنوارههای مختلف ادبی داشته و همچنین با عضویت در شورای شعر بسیج به داوری در جشنوارههای این حوزه نیز اشتغال داشتهاست. این مرحوم صاحب آثاری چون مجموعه شعر «به من نامه بنویس» و «پرستاری که شکل تو بود» است و تاکنون ترانههایی از او توسط برخی خوانندگان نام آشنا از جمله سالار عقیلی اجرا شدهاست.
همسر غلامرضا سلیمانی شاعر و ترانه سرا کیست
ایشان سال ها پیش با خانم فاطمه طارمی ازدواج کرده است. فاطمه طارمی شاعر همسر ایشان است. از فرزندان و تعدادشان خبری منتشر نشده است.
مراسم تشییع پیکر غلامرضا سلیمانی شاعر
مراسم تشییع پیکر مرحوم سلیمانی روز سه شنبه ۱۷ آبان (۱۴۰۱) از ساعت ۱۰ در حوزه هنری برگزار شد
آیین تشییع و و داع با مرحوم غلامرضا سلیمانی با حضور خانواده آن مرحوم و جمعی از هنرمندان ساعت ۱۰ سهشنبه ۱۷ آبان ماه در حوزه هنری برگزار و سپس پیکر این هنرمند در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده می شود.
پیام های تسلیت
محمد مهدی دادمان، رییس حوزه هنری انقلاب اسلامی و عباس محمدی، مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری با صدور پیامهایی درگذشت این شاعر گرانقدر را به جامعه ادبی کشور و خانواده محترم ایشان بهویژه همسر محترمشان خانم فاطمه طارمی تسلیت گفتند.
او همچنین از فعالان فرهنگی و بنیانگذاران انجمن ادبی ایران خودرو و فعالان انجمنهای ادبی منطقه ۱۸ تهران است و این ترانه سرا از اولین اعضای انجمن نسل مروارید و شاگردان استاد خلیل عمرانی است.
بخشی از گفتگو و مصاحبه غلامرضا سلیمانی شاعر
اصالتا کجایی هستید؟
اصالتا اهل استان مرکزی هستم، پدر و مادرم اهل آن جا هستند.
پدر و مادرتان هم شاعر بودند؟
نه، الحمدالله!
از چه سالی شاعر شدید؟
از سال ۷۱ _ ۷۲ نمیدانم چه شد که سر از شعر در آوردم! سال سوم دبیرستان بود که شروع کردم به نوشتن. من در ابتدا گرایشم به سمت موسیقی بود، موسیقی ایرانی کار میکردم. بعد نمیدانم چه شد که سر از شعر در آوردم و در شعر ماندگار شدم
مردم برای تو مهم هستند؟
بله، اگر مهم نبودند من همان موقع که می خواستم بروم در ایران خودرو شاغل شوم -به لطف «آقای عمرانی»- قرار بود در صدا و سیما یا ارشاد مشغول شوم، ولی نرفتم؛ گفتم من دوست دارم حرف «نیما» بغل گوشم باشد. شاعر باید در بین مردم باشد، شاید کلهام داغ بود و جوان بودم و راجع به این موضوع هم خیلی ضرر کردم. در جایی مشغول شدم که اصلا با روح و روان من سنخیتی ندارد. در صنعت خودرو، ولی رفتم وسط و بین مردم و دیدم مردم آن چیزی که شاعران تصور میکنند نیستند
«در هوایت بیقرارم روز و شب»… جناب سلیمانی! چند تا مجموعه شعر دارید؟
دو تا؛ یکی از «کبوتر تا کبوتر» که به همراه همسرم است و «به من نامه بنویس، در این جزیره کسی نیست» و دو تای دیگر که دوست دارم آن را به نمایشگاه امسال برسانم، البته اگر مشغلهها اجازه بدهند؛
آقا اجازه! ما دلمان تنگ میشود…
البته این شعر خیلی برای من دردسر شد. آن موقع وقتی این شعر را نوشتم به خیلیها برخورد. در حالی که حرف خیلی از افراد بود.
فکر کنم شما بیشتر سراغ مثنوی و غزل رفتید؟
بیشتر دوست دارم کلاسیک بنویسم و در رابطه با «سپید» هم اگر حس کنم در آن لحظه باید «سپید» بنویسم»، «سپید» مینویسم و در قید قالب هم نیستم؛ ولی به کلاسیک علاقه بیشتری دارم و این شعر هم، شعر سپید بود و حسی قدیمی از ملودی «میخوام برم کوه، شکار آهو» بود؛ «تفنگ من کو؟ لیلیجان». آن حس حماسی ای که در این کار عاشقانه بود.
با شعر چه کسانی شاعر شدید؟
اولش مثل همه با «حافظ».
یعنی همه با «حافظ» شاعر میشوند؟
من که «حافظ» و «مولانا» را میخواندم.
در معاصرین به چه کسی روی آوردید؟
سال ۷۶ استاد «خلیل عمرانی» به منطقه ای آمدند که ما زندگی میکردیم. در یک خانه فرهنگ ساده و محقر و بیریا و ما هم جوان بودیم و فکر میکردیم که خیلی بارمان است.
نمونه اشعار غلامرضا سلیمانی شاعر
زمان را عقب میکشم، این تویی روسری صورتی؟
که از هر چه خرازی ده فقط میخری؟ صورتی
لبت صورتی، گالشت صورتی، دامنت صورتی
تویی ماه با گونهای گل بهای، معجری صورتی
شگفتا از این چشمهای سیاه و کشنده که داشت
دل صورتی، گریهای صورتی، باوری صورتی
از اول که دزدیده میپاییدمت آرزو داشتم
نصیبم شود از تمام جهان هم سری صورتی
و من کودکیهای شر پسربچهای کاه گلی
ولی تو، تو آرامش روشن دختری صورتی
که ناگاه طوفان تو را روستا را مرا پرت کرد
به شهری که بد بود با پنجره با دری صورتی
من و پیری و ساعت و قهوهخانه به یادت هنوز
که شاید از این در بیاید زنی روسری صورتی
*****
یکی بود یکی نبود بگوید
ما که در خانه مان نشسته بودیم داشتیم بزرگ می شدیم
نمی دانم کدام از خدا بی خبری سنگ برداشت
گذاشت وسط قفس قناری
بیاجازه وارد خانه شده بودند
دنبال ارث پدرشان می گشتند
گور پدر القادسیه
لیلی جان تفنگ من کو؟
نظرات