زیباترین اشعار سپید و نو + اشعار سپید شاعران مشهور ایرانی

0

در این پست می توانید بهترین اشعار سپید و اشعار سپید عاشقانه و کوتاه ترین اشعار نو و سپید و زیباترین اشعار سپید و نو و اشعار سپید شاعران مشهور ایرانی و اشعار سپید شاعران مشهور خارجی را  در این پست مشاهده کنید.

 زیباترین اشعار سپید و نو

زیباترین اشعار سپید و نو

تـو را مـن چشم در راهم

شباهنگام

کـه میگیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تـو را مـن چشم در راهم

شباهنگام

زیباترین اشعار سپید و نو

انسانی که آلزایمر می‌گیرد

قدم زدن را

از یاد نمی‌برد

پس چیزی هست

کسی هست

که هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود

شبیه خورشید فردا

که هر روز مرا پیرتر می‌کند

کوتاه ترین اشعار سپید

از گندم‌زارها که می‌گذرم
دست‌ام به خوشه‌هاست
دلم با تو

از خیابان که می‌گذرم
یاد تو با من است
چشم‌ام به چراغ راهنما

راه که می‌روم با منی
کندتر از من قدم برمی‌داری
زودتر از من
به خانه می رسی …

زیباترین اشعار سپید و نو

جان می دهم بـه گوشه زندان سرنوشت

سر رابه تازیانه اش خم نمیکنم

افسوس بر دوروزه هستی نمیخورم

زاری براین سراچه ماتم نمی‌کنم

زیباترین اشعار نو

خورشیدی که تو را گرم می کند
بر من خواهد تابید
ماهی که به تو لبخند می زند
برای من از تو خواهد گفت
آسمانی که سقف تو ست
با من مهربان خواهد بود
زمین زیر پای تو
بستر من است
چقدر به هم نزدیکیم
محبوب من

زیباترین اشعار سپید و نو

نگو کسی به فکرت نیست
و نامت را دنیا از یاد برده است
شاید دنیا
“تویی و من”
و نام ما مهم نیست در جریده عالم
با حروف درشت چاپ شود
همین که جانانه بر لب جاری شود
تا ابدیت خواهد رفت.

اشعار عاشقانه سپید

با تازیانه هـای گرانبار جانگداز

پندارد آنکه روح مرا رام کرده اسـت

جان سختی ام نگر، کـه فریبم نداده اسـت

این بندگی، کـه زندگیش نام کرده اسـت

زیباترین اشعار سپید و نو

ساعت چهارِ نیمه‌شب است

و قبول دارم این‌ جمله، شروع مناسبی برای یک شعر عاشقانه نیست

اما طوری از خواب پریده‌ام

که ناچارم بگویم دوستت دارم

که ساعت چهارِ نیمه‌شب است

که هیچ‌وقت، هیچ‌جای دنیا هیچ ساعتی

به این شدت چهارِ نیمه‌شب نبوده است

اشعار احساسی نو

بعد از آن لحظه که قرار شد همه چیز را به “گذشته” بسپاریم
یا خودمان را به “آینده”ی نامعلوم
بعد از آن لحظه که همه چیز را ابدی کردیم
دیگر هیچ کس به زیبایی تو نمی یابم
تو هم دیگر
هیچ کس به عاشقی من نمی بینی!

زیباترین اشعار سپید و نو

بیمی بـه دل زمرگ ندارم، کـه زندگی

جز سم غم نریخت شرابی بـه جام مـن

گر مـن بـه تنگنای ملال آور حیات

آسوده یکنفس زده باشم حرام مـن!

تا دل بـه زندگی نسپارم،بـه صد فریب

میپوشم از کرشمۀ هستی نگاه را

زیباترین اشعار سپید و نو

اشعار نو رمانتیک

بوی تو

بوی دست‌های خداست

که گل‌هایش را کاشته،

به خانه‌ی خود می‌رود.

بوی تو

بوی کفش تازه

در سن بلوغ است

وقتی که از مغازه قدم بیرون می‌گذاریم.

زیباترین اشعار سپید و نو

ای هفت سالگی
ای لحظهٔ شگفت عزیمت
بعد از تو هر چه رفت ، در انبوهی از جنون و جهالت رفت

بعد از تو پنجره که رابطه ای بود سخت زنده و روشن
میان ما و پرنده
میان ما و نسیم
شکست
شکست
شکست

نظرات