فیلم خاکسپاری احمدرضا رحیمی و زهرا اسحاقی دختر و پسر عاشق لردگانی

0

احمدرضا رحیمی و زهرا اسحاقی (دختر و پسر عاشق لردگانی) بودند که در سد دریاچه کارون دست به خودکشی زدند در ادامه با بیوگرافی و عکس ها و سوابق و خانواده و علت خودکشی و فیلم خاکسپاری و اینستاگرام احمدرضا رحیمی و زهرا اسحاقی را در مجله حرف تازه میخوانید

بیوگرافی احمدرضا رحیمی و زهرا اسحاقی دختر و پسر عاشق لردگانی+ اینستاگرام و فیلم خاکسپاری

بیوگرافی احمدرضا رحیمی و زهرا اسحاقی دختر و پسر عاشق لردگانی

زهرا اسحاقی ۲۰ ساله و احمدرضا رحیمی ۱۶ ساله اهل لردگان بودند که به هم علاقه مند بودند، اما خانواده هایشان با ازدواج آنها مخالفت کرده‌اند، این دو جوان پس از مخالفت خانواده تصمیم به خودکشی به رسم قدیم به نام عاشق کشون میگیرند و با دستان بسته به هم به زندگی خود پایان میدهند.

زهرا اسحاقی دختر لردگانی

زهرا به تازگی در دانشگاه قبول شده بود و کلاس هایش آنلاین بود و به دلیل نداشتن گوشی از ثبت نام در دانشگاه منصرف شد. پدر زهرا وضع مالی خوبی ندارد و بالاخره زهرا تصمیم گرفت سرکار برود و در آشپزخانه بیمارستان کار پیدا کرد. تازه سر کار می رفت و قرار ماهیانه یک و نیم میلیون تومان حقوق بگیرد اما فوت او حتی این فرصت را به او نداد

زهرا به خانواده اش گفته بود که احمدرضا می خواهد به خواستگاری او بیاید.اما آنها هم خواستگاری احمدرضا را بدون پدر و مادرش در خانه شان نمی پذیرفتند.

احمدرضا رحیمی پسر لردگانی عاشق دختری ۴ سال از خودش بزرگتر بود

خانواده احمدرضا از عشق او به زهرا خبر داشتد و پدر و مادرش اما با ازدواج او و دختری که از او چهار سال بزرگتر بود مخالفت می کردند.

احمدرضا که راهی برای جلب رضایت خانواده اش نمی دید مشتی قرص در گلویش ریخت و جرقه خودکشی را زد،اما نجاتش دادند و او را به بیمارستان رساندند.

زهرا بالای سرش رفت و در همان بیمارستان تصمیم گرفتند که این بار هر دو با هم به زندگی شان پایان دهند. از بیمارستان فرار کردند و سمت سد لردگان رفته و با دست بسته خودشان را داخل سد انداختند .

فیلم خاکسپاری احمدرضا رحیمی و زهرا اسحاقی

روز گذشته مراسم خاکسپاری دختر و پسر اهل لردگان که در سد دریاچه کارون خودکشی کرده بودند در محل زادگاهشان برگزار شد و رقص و هلهله خانواده آنها بر سر مزار این دو جوان بازتاب گسترده ای در شبکه‌های اجتماعی داشت.

احمدرضا شغل مناسبی نداشت.گاهی در سوپرمارکت پدرش کار می کرد اما کار ثابت نداشت.وقتی به خانواده اش حرف ازدواج با زهرا را زده بود و آنها مخالفت کرده بودند و خانواده اش فکر می کردند یک عشق زودگذر در سر احمدرضا افتاده که زود فراموش می شود.چون دو سال قبل هم عاشق یک دختر دیگر شده بود و آن موقع هم خانواده احمدرضا با تصمیم او مقابله کرده بودند.»

منبع: رکنا

نظرات