۵۵ متن کوتاه در مورد عید مبعث برای مدرسه و کودکان + شعر و جملات کوتاه

0

۵۵ متن کوتاه در مورد عید مبعث برای مدرسه و کودکان + شعر و جملات کوتاه

برای اینکه کودکان و فرزندانمان با عید مبعث آشنا شوند باید این موضوع را برای آنها با زبان خودشان توضیح دهیم. این بخش راجب به متن در مورد مبعث و عید مبعث برای مدرسه است. ما در این بخش چند متن کوتاه در مورد مبعث همراه با شعر و جملات کوتاه درمورد عید مبعث در قالب ساده و کودکانه به مناسبت جشن عید مبعث رسول اکرم برای دانش آموزان عزیز آماده کرده ایم.

متن کوتاه در مورد عید مبعث برای مدرسه

متن کوتاه در مورد عید مبعث برای مدرسه

در سالهای خیلی دور در یک غاری به نام حرا در کوه شهر مکه یک اتفاق خیلی بزرگ به اسم مبعث افتاد. در آن شب، حضرت محمد ص مثل همیشه در غار حرا مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای مهربان بود. در همان لحظه یک فرشته‌ای زیبا وارد غار شد. فرشته نزدیک حضرت محمد شد تا پیام مهمی که از طرف خدا بود را به حضرت محمد برساند. جبرئیل همان فرشته زیبا آمده بود تا به حضرت محمد ص خبر پیامبر شدنش از طرف خدا را بدهد. خداوند به حضرت محمد ص ماموریت بزرگی داد تا مردم را به سمت خدا دعوت کند تا مردم فقط خدای مهربان را عبادت کنند. مبعث یعنی حضرت محمد ص از طرف خداوند به عنوان پیامبر از طرف خداوند انتخاب شدند.

متن کودکانه درباره عید مبعث

مبعث یعنی حضرت محمد ص از طرف خداوند به پیامبری انتخاب شدند.در این شب جبرئیل فرشته وحی به دیدار حضرت محمد ص در غار حرا رفت تا خبر مأموریت بزرگ و مهمی که خداوند به حضرت محمد داده بود را به او برساند.خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله ماموریت مهمی دادند ت مردم را از انجام کارهای بد دور کند و کارهای خوب به آنها یاد بده

55 متن کوتاه در مورد عید مبعث برای مدرسه و کودکان + شعر و جملات کوتاه

متن زیبا درمورد عید مبعث ساده و کودکانه

انسان اشرف مخلوقات است و خداوند انسان را خلیفه خود در زمین دانسته و دو راه رسیدن به كمال برای او قرار داده است كه یكی از آنها فطرت توحیدی و دیگری پیامبران الهی هستند. عید مبعث از نظر ماهیت اساس همه اعیاد است و طبق احادیث و آیات، جهان آفرینش به بركت ولادت پیامبر آفریده شده است. بنابراین روز عید مبعث بایستی به طور شکوهمندی جشن گرفته شود.

جملات زیبا و قشنگ درباره بعثت پیامبر

بعثت، انقلاب بزرگ بر ضد جهل، گمراهى، فساد و تباهی است
مبعث، پیام‌آور عدالت و کرامت انسانی است

بعثت، امید انسان به فردایی روشن است
بعثت، نشانه مهرورزی خدا با خاکیان و باران رحمت بی حد او بر زمینیان است

——–
دَریا
ترانهِ تو را می‌خواند
زمین
آرزوی پاکی تو را دارد
و من
بر ماسه‌های ساحل دریا‌
می‌نویسـم
جهان به مهربانی تو زنده اسـت
یا مـحمد.

———

مبعثش با اقرا باسم ربک آغاز
و با انا اعطیناک الکوثر بیمه
و با الیوم اکملت لکم دینکم جاودانه شد

تمام آفرینش سبز پوش است
حریم عرش لبریز از سروش است
ملایک پای کوبان نغمه بر لب
محمد خلعت بعثت به دوش است

بدنه انشا در مورد عید مبعث: پیامبر اسلام در چهل سالگی به پیامبری رسیدند که روز رسالت ایشان روز مبعث نام دارد و ما مسلمانان این روز را عید مبعث می نامیم.

عید مبعث از اعیاد بزرگ ما مسلمانان می باشد، در این روز که مصادف است با روز ۲۷ رجب حضرت محمد صل الله علی واله وسلم به رسالت و پیامبری رسیدند. این رسالت از طرف خداوند بوسیله فرشته وحی جبرئیل انجام شد. حضرت محمد(ص) همانطور مانند هر روز هنگام نیمه شب به غار حرا در کوه نور مشرف می شد و در تنهایی و خلوت خود مشغول عبادت می شدند ، آن روز نیز یعنی ۲۷ ماه رجب سال چهلم عام الفیل یعنی سال ۶۱۰ میلادی درست ۱۳ سال قبل از هجرت ایشان به مدینه برای عبادت خداوند یگانه به غار حرا رفتند و در همان حال عبادت در خواب و بیداری فرشته وحی را دیدند که بر وی نازل شد و عباراتی بر لب آورد به این مضموم:

«اقرأ باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ وربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم».
حضرت محمد(ص) که خواندن و نوشتن نمیدانست، فرمود: «نمی‌توانم، یا خواندن نمی‌دانم». اما خداوند معجزه خود را بر وی نازل کرد تا شخصی که از خواندن و نوشتن چیزی نمیدانست به یکباره او را معلمی کرد تا تمام آیات الهی و احکام دینی را بر پیروانش بیاموزد و براستی که پیامبر اسلام چه نیکو با صبر و حوصله مردم را به دین اسلام دعوت کردند.

روز مبعث یکی از بزرگترین عیدهای مسلمانان است زیرا در این روز حضرت محمد (ص) از طرف خداوند ماموریت پیدا کردند تا با بت پرستی مبارزه کنند و خداپرستی را رواج دهد، به همین دلیل مسلمانان سراسر جهان روز مبعث را جشن می‌گیرند.

شعر کودکانه در مورد عید مبعث

یه شب تو غار حرا
شنیده شد یک ندا
بخوان محمد(ص)بخوان
بهش می­گفت اون صدا

غار شده بود پر از نور
دنیایی از ستاره
بخوان محمد(ص) بخوان
صدا پیچید دو باره

گفت تو جواب محمد(ص)
چه چیزی رو بخوانم؟
گفت با صدایی لرزان:
خواندن نمی­توانم!

فرشته گفت به نام
پروردگارت بخوان
من جبرییل اویم
تویی رسول زمان

بود بیست و هفت رجب
که شد محمد(ص) نبی
بود روز مبعث که شد
پیامبر آخری

خدیجه (س)و علی(ع) زود
ایمان آوردن به او
اون­ها بودن اولین
مسلمون خدا جو

به جای بت پرستی
آورد خدا پرستی
با آیه ­های روشن
رفتش به جنگ پستی

————

شعر کودکانه درباره ۲۷ رجب بعثت پیامبر

در ۲۷ رجب، رسیده عید مبعث
تو جشنای این روزا، خوش میگذره به هر کس

محمد شده پیامبر، درون غار حرا
جبرئیل به او می گوید بخوان به نام خدا

می ترسید و می پرسید من هیچ سواد ندارم
یک چوپان فقیرم، من هیچ پولی ندارم

حالا تو با سواد شدی، تو آخرین رسولی
معصوم و خیلی خوبی، از گناهان به دوری

تو بهترین پیامبر خدایی، خاتم انبیائی
تو بهترین فرشته زمینی، محمد امینی

با اینکه تو یتیمی، پدر عالمینی
با اینکه تو فقیری، در اخلاق بهترینی

شعر زیبا درباره حضرت محمد

تویی هم مصطفی و هم محمد
تو را در آسمان نامند احمد
تـو کانــون صفـــا مــــرد یقـینی
تو عیـن رحمـه للعـالمینی
تو اکـنـون شهــر علــم و اجتهادی
تو رب النوع شمشیر و جهادی
تو خورشیدی شدی در گوشه غار
بر نور تو شد خورشید و مه تار
بتـاب و روشنـی بخش جهان باش
مـهـین پیغـمبر آخر زمان باش
عید پیامبری رسول خدا مبارک

متن طولانی در مورد عید مبعث کودکانه

تاریخ، به مکه رسیده است تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند؛ آغازی دیگرگونه در خاکی آفتاب سوخته، در خاکی تشنه، در خاک آکنده از دختران زنده به گور، در خاک آرزوهای زیر خاک. تاریخ ایستاده است تا بنویسد؛ تا پنجره ها را به خواندن فراخواند و کوچه ها را به شنیدن. ایستاده است تا در دل صخره ها و سنگریزه ها، نور جاری کند.

تاریخ، به مکه رسیده است و کسی از آسمان به زمین پا می گذارد. با دست هایی از روشنی آکنده و از نور آکنده.

فریادگر آزادی، فریادگر عشق و آزادگی است؛ این که از دامن تاریخ، پا بر خاک مکه می گذارد و افلاک، پا به پای او حرکت می کنند.

نقطه ثقل تاریخ است؛ این که ابرها، بر فرازش سایه می گسترند، این که قلم در دست هایش به فریاد آمده و می گوید: «اقراء».

اینک، تو پیامبر خدایی و راه آسمان، از دست های تو می گذرد.

تاریخ در مکه می ایستد تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند، تا صدایی رسا، در گوش خاک بپیچد، تا آرزوهای زنده به گور شده را از خاک بیرون کشد، تا از خاک، به افلاک پل بزند.

دیوارها، به سایه آسمانی ات دست می کشند. درخت ها، اقتدا به صلابتت می کنند.

دست هایت، بهاری دیگرگونه را برای خاک، به ارمغان آورده است.

تو، تاریخی تازه ای که چون چشمه ای زلال، از حرا جاری شدی تا دل های تشنه را از آنچه در سینه داری، بنوشانی.

متن های ساده و بچه گانه درباره عید مبعث

متن مجری عید مبعث

بی تاب از حرارت تکلیم، از قله «نبوت» باز می گردد.

آنک ندای «اقرأ باسم ربک الذی خلق» در جانِ روشن پیامبر صلی الله علیه و آله طنین انداخته است .

قرآن، بر قلب مبارک پیامبری نازل می شود که امین وحی است و دلسوز مؤمنان…

مردی از نسل ابراهیم، به پیامبری مبعوث می شود تا دیگر بار کعبه را از آلایش بت ها پاک سازد.

پیامبری می آید تا تجلی رحمتِ خداوند باشد.

پیامبری بی تاب از کوه فرود می آید که جبرئیل را در افق روشن دیده است.

پیامبری که در رساندن پیام وحی به مردمان دریغ نمی ورزد.

آن گاه، محمّد رسول اللّه در عرش طنین می اندازد:

یا محمّد!

خداوند چه قدر تو را دوست می داشت که افلاک را به خاطر تو آفرید.

ای که جان پاکت، زحمت درس و مشق نبرد بود و قلبت لوحِ محفوظ علم الهی.

آری! «هو الذی بعث فی الامیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین»

سلام بر تو ای پیامبر که بشر را از گمراهی آشکارش نجات دادی و در راه هدایت خلق خدا، به جان کوشیدی و احکام شریعت خداوند را برقرار ساختی!

سلام بر تو که آیین یکتاپرستی را احیا کردی! و خدا را سپاس می گوییم که پیامبری چون تو را برای ما فرستاده است.

———-

زیباترین تصویر از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و جهان پیش از آن، درکلام امیر بیان، حضرت علی علیه السلام آمده است. آن پرورده مکتب محمد در نهج البلاغه چنین می‌فرماید:«پروردگار رسولش محمد را در هنگامه‌ای فرستاد که فاصله قطع رسالت‌های آسمانی و وحی الهی به درازا کشیده بود.

مردمان درخواب بلند بی خبری فرو رفته و فتنه‌ها کمر به تباهی آفرینی بسته بودند. آتش جنگ‌ها زبانه می‌کشید. دنیا تیره بود و پرفریب، خزان زده بود و یأس آفرین و بی برگ و بار. خشک سالیِ معنویت بود و قحطی حقیقت.

نشانه‌های هدایت فرسوده و پرچم‌های گمراهی افراشته بود…. روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار و کسب و کارش آلوده، در دل‌ها هراس بود ودر دست‌ها شمشیر» که در این هنگام، خداوند پیامبرش محمد را برانگیخت.

———
باد، بوی آشنا آورد تا من از تو بهانه سرودن بگیرم.

سلام، حضرت خورشید! سلام، عالی جانب لحظه های تبسم!

جبریل با کُدام آیه های سبز، بر این کوه سبز فرود آمده که تمام وجودم را شهادتی سُرخ فرا می گیرد؟

شهادت می دهم که تو آخرین شور زمین، امروز به آینه ها درس وحدت خواهی داد.

دُرست نگاه کنم اگر، این غار حراست که می بالد به خود از این همه فرشته.

این تویی که چرخ ملکوت را می چرخانی.

یا محمد! این ثانیه های رازآمیز توست که دارد تکثیر می شود و شیرینی وحی را به کام ما می ریزد…

می خوانی با کلماتی که از نور و نغمه و نماز پُرند.

می خوانی به نام همه انبیا.

می خوانی به همراه تمام تاریخ.

می خوانی با همه خستگی های فردا و من می بینم که بال هایی از نور، کلمات تو را به چهار سوی زمان خواهند بُرد.

جبریل! این مردی که در مقابل توست، خود عاشق است.

سلام، ثانیه سبز! سلام، ای متواضع ترین مرد همه تاریخ!

سلام ای پدر! سلام، سلام ای برادر مهر!

سلام خداوند و فرشتگان، از عرش، با بادهای مهاجر به تو می رسد و تو امروز در راهی قدم خواهی زد که پایانش را فقط خورشید می داند و خودت و خدا.

از رد گام های تو ای مبعوث! گلستان خواهد جوشید و از چشم های تو، اشراق، پرده می گیرد.

سلام، ای جاری ترین جریان صبح در کالبد زمین!

یا محمد! این فصل عاشقانه که آغاز می کنی، بوی کدام شعر نگفته مرا می دهد.

کلماتم عاجزند از وصف آن چه تو در ثانیه صبح می خوانی در لحظه بی خودی.

«من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو»

ماه هم غلام توست

ماه، رد گام هایت را نقره پوشی می کند.

راه تو را در سپیده آغاز عشق، روشن می کند.

به خانه برو و آغاز راه بده.

به خانه برو و جامه سپید تغزل را بپوش.

به خانه برو و همه دنیا را از عطر خودت لبریز کن.

به خانه برو، به بُراق عشق بنشین و بال هایش را بیدار کن تا عطر تو، تمامی خواب های جهان را پُر کند.

به خانه برو؛ لرزان، نه استوار؛ که این لرزه های آتشفشان نور است.

به خانه برو، نماز گزار کوه نور، خورشید طالع شده از قله حرا!

به خانه برو، جهان، منتظر کلمات توست.

خدای سبحان، برای وفای به وعده خود و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه پیامبران، پیمان پذیرش نبوت او را گرفته بود، نشانه‌های او شهرت داشت و تولدش بر همه مبارک بود.

در روزگاری که مردم روی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواسته‌های گوناگون و روش‌های متفاوت بودند، عده‌ای خدا را به پدیده‌ها تشبیه کرده و گروهی نام‌های ارزش مند خدا را انکار و به بت‌ها نسبت می‌دادند، و برخی به غیر خدا اشاره می‌کردند.

پس خدای سبحان، مردم را به وسیله حضرت رسول صلی الله علیه و آله از گمراهی نجات داد و هدایت کرد و از جهالت رهایی بخشید.

نظرات