متن و دلنوشته احساسی و عاشقانه درباره آغوش یار + استوری و پروفایل درباره بغل عشقم

0

متن عاشقانه درباره آغوش یار : قطعا کسی که عاشق باشد هیچ چیزی لذت بخش تر از آغوش عشقش نیست و حاضر است برای رسیدن به آغوش پر از عشق او تمام دارایی اش را بدهد پس قطعا برای عاشق هیچ چیزی لذت بخش تر از متن های عاشقانه درباره آغوش یار نیست!همراه ما باشید.

متن عاشقانه درباره آغوش یار

متن و دلنوشته احساسی و عاشقانه درباره آغوش یار + استوری و پروفایل درباره بغل عشقم

پنجشنبه ها باید
صاحب عاشقانه هایت
بنشیند کنارت ،
قلم را کنار بگذاری و ..
دوستت دارم را
بسپاری به چشم ها ،
به دست ها به آغوش …

***

متن عاشقانه آغوش یار

***

این که باید
فراموش ات می کردم را هم
فراموش کردم
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
و من عجیب
به آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام

***

متن عاشقانه درباره آغوش

***

بگذار بمیرم در آغوش تو ای یار
بگذار بگیرم دستان تو ای یار
بگذار با بوسه ز لبهای تو آرام بگیرم
بگذار زین جهان زدنیایی دگر جان تازه بگیرم .

***

شعر درباره آغوش یار

***

لب بزن بر لب من …
تا که ببوسم لب تو …
بِچِشم آن لب مستُ …
بِشوم مَضرب تو …
بکشم سِفت در آغوش …
همه ی هَست تو را …
بزنم بوسه چنان …
بر لبُ بر غَبغب تو …!!!

***

جملات زیبا درباره آغوش یار

***

دوست دارم تا شبی مهمان آغوشت شوم

یا که همچون حلقه ای آویزه ی گوشت شوم

دوست دارم درحضور خلوت تو یک شبی

دستهایت را بگیرم ، دوش در دوشت شوم

دوست دارم کز لب عشق تو از شب تا سحر

دلبرانه از شراب بوسه ام نوشت شوم

در خیالم سرمه ای بر چشم زیبایت زنم

مست می از ساغر چشمان منقوشت شوم

خواهم امشب با نوازشهای تو دیوانه وار

یک بغل رویا بسازم ، مست و مدهوشت شوم

هر شبی با یاد تو من غرق رویا می شوم

در تب آغوش تو خواهم که تن پوشت شوم

***

جملات عاشقانه آغوش عشقم

***

دست‌ هایت را می‌ گیرم
و با هم به شلوغ‌ ترین جایی
که می‌ شناسم می‌ رویم
میان این همه آدم
که هیچ‌ کدام روزشان را با
بوسه آغاز نکرده‌ اند
در آغوش می‌ گیرمت، میبوسمت..
خدا را چه دیدی
شاید دیوانگی‌ مان مسری باشد!!

***

متن درباره بغل یار

***

تو را نه عاشقانه

نه عاقلانه

و نه حتی عاجزانه؛

که تو را عادلانه

در آغوش می کشم…

عدل مگر نه آن است که

هر چیز سر جای خودش باشد؟

***

دلنوشته درباره آغوش یار

***

وقتی تو را در آغوش می‌گیرم،
همه چیز را از یاد می‌برم!
یادم می‌رود سبزی از درختان است و آبی از آن آسمان…!
باور کن خودم را نیز از یاد می‌برم.
و حتی یادم می‌رود،
زمستان سرد است و تابستان را باید در خُنَکای سایه‌ای سر کرد.
می‌ترسم در آغوشت،
حتی نفس کشیدن را فراموش کنم،
و حیات را ببازم!
و تو را…

***

پروفایل آغوش یار

***

جایی می خواهم برای آرامش
جایی که لمس آشنای عشق مرا نوازش کند
همان مکان بی مانند،
جایی نیست جز آغوش تو

***

استوری عاشقانه یار

همراه ما باشید

نظرات