بیوگرافی و عکسهای سیروس میمنت بازیگر و همسرش
بیوگرافی و عکسهای سیروس میمنت بازیگر و همسرش
سیروس میمنت یکی از بازیگران و همچنین نویسندگان خوب سینما و تلویزیون در ایران است. وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ نیز ثبت نام کرد بود.
بیوگرافی سیروس میمنت
سیروس میمنت متولد ۱۳۳۹ است و در شهر کرمانشاه بدنیا آمد است. وی می گوید : در یک محله فقیرنشین کرمانشاه به دنیا آمدم، پدرم معلم مکتب خانه بود و به زبان انگلیسی و فرانسوی تسلط داشت، همه ۱۰ نفر خانواده در یک اتاق ۱۲ متری زندگی میکردیم و به دلیل ناتوان بودن پدر برای کار کردن، من که فرزند سوم خانواده بودم به همراه برادر بزرگترم مسئولیت خانه را برعهده گرفته بودیم. و هنوز به سن و سال مدرسه نرسیده بودم که کار میکردم.
همسر سیروس میمنت
وی در ۱۹ سالگی ازدواج کرد و حالا صاحب ۴ فرزند پسر است.
شروع فعالیت سیروس میمنت
سیروس میمنت درباره شروع فعالیت و علاقه به بازیگری می گوید : ۱۴ سالم بود که نخستین فیلم کوتاهم را با نام « خرافات» ساختم، به قدری فیلم دیده و زیر و بم فیلمها بیرون کشیده بودم که بدون گذراندن کلاس یا دوره آموزشی نخستین اثرم با استقبال خوبی مواجه شد و در جشنواره منطقهای کرمانشاه، پس از فیلم «بلوچ » مقام دوم را به دست آوردم و پس از آن فیلم «خرافات» به جشنوارهای در تهران راه یافت و از آنجا که من در آن حاضر نشده بودم، با دستخط مرحوم پرویز فنونیزاده تقدیر نامهای به کرمانشاه پست شد و پس از آن برای بورسیه یکی از کشورها دعوت شدم، اما شرایط رفتن نداشتم. کمی ناراحت بودم از اینکه چرا در آن شرایط متولد شده ام، اما باز هم با تکرار شعار «جهان و آلن دلون، کرمانشاه و سیروس میمنت» به خود دلداری میدادم و میگفتم نه دست آلن دلون بود که در پاریس به دنیا بیاید، نه دست من که در کرمانشاه متولد شوم، اما من میتوانم شرایط را تغییر دهم و بهطور حتم این کار را میکنم.
آثار سیروس میمنت
سینمایی
سینمایی کویر آرام ( ۱۳۹۶)
معجزه خنده (۱۳۷۵)
حرفهای (۱۳۷۵)
مرد عوضی (۱۳۷۶)
جعبه موسیقی (۱۳۸۶)
فوتبالیها (۱۳۸۹)
ایران برگر (۱۳۹۳)
فیلسوفهای احمق (۱۳۹۴)
بنبست وثوق (۱۳۹۵)
تلویزیونی
همه فرزندان من (۱۳۷۶)
خانهبهدوش (۱۳۸۳)
متهم گریخت (۱۳۸۴)
دلنوازان (١٣٨٨)
سه دونگ، سه دونگ (۱۳۹۰)
کسی خوابه؟ (۱۳۹۰)
خروس (۱۳۹۲)
بیمار استاندارد (۱۳۹۴)
شیوع[۵] (محمود معظمی ۱۳۹۴)
پنچری(مجموعه تلویزیونی) (۱۳۹۶)
گسل (۱۳۹۶)
نویسنده
خانه به دوش (۱۳۸۳)
فوتبالیها (۱۳۸۹)
کسی خوابه؟ (۱۳۹۰)
عکسهای سیروس میمنت
مصاحبه با سیروس میمنت
سیروس میمنت تنها دلیل بازیگر شدن و نویسندگیاش را در سال ۱۳۴۶ پیدا میکند. همان زمانی که ۸ سال بیشتر نداشت و به دستور استاد کار، رفته بود تا برای او و خانوادهاش ۴ بلیت سینما بخرد. «جلوی سینما که ایستادم و تبلیغ فیلم روی پرده را که دیدم با خودم گفتم چرا من این فیلم را نبینم، پولی نداشتم اما به ذهنم رسید به جای اینکه برای صاحب کارم و خانوادهاش بلیت ساعت ۸ شب را بگیرم،
برای خودم بلیت سانس ۶ بعداز ظهر را میگیرم و فیلم را میبینم و قبل از اینکه او متوجه شود از سینما خارج میشوم و نهایتش این است که فردا یک کتک مفصل نوش جان میکنم، اما به دیدن یک فیلم میارزد. همین کار را کردم و وارد سینما شدم. انگار به دنیای آرزوهایم پا گذاشته بودم.
بهترین لحظههای زندگی
بهترین لحظههای زندگیام را در آن ساعات گذراندم. فیلم به پایان رسید، وقتی در حال خارج شدن از سینما بودم استاد کار و خانوادهاش را دیدم که در جست و جوی من بودند. به خیالم پا به فرار میگذارم و آنها مرا نمیبینند، اما این طور نشد و خود را در میان دستان صاحب کار دیدم که مرا به باد کتک گرفته بود. میمنت ادامه داد: پول بلیت و یک ساندویچ دو تومان و ۵ ریال شده بود، باقیمانده پول را برگرداندم و با صورتی زخمی یه سمت خانه راه افتادم.
با اینکه گوشه صورتم خونی شده بود، به آن اهمیتی نمیدادم، اما در تمام مسیر بازگشت به نقش اول فیلم فکر میکردم که چطور برای رسیدن به ماشین خوشبختیهایش میدوید. از آن روز خود را نقش اول فیلم میدیدم که برای رسیدن به آن ماشین از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد. هر بار که به مشکلی برمیخوردم با خود میگفتم اگر آن بازیگر بود چه واکنشی نشان میداد و درست همان کاری را انجام میدادم که در ذهنم تداعی کرده بودم.
عشق به سینما
از آن شب، عاشق سینما شده بودم. هر کاری انجام میدادم تا ضمن تأمین مخارج خانه، هزینه بلیت سینما را هم کنار بگذارم و یک فیلم دیگر ببینم. بارها اتفاق افتاده بود که پول بلیت سینما را از دخل مغازه بر می داشتم زیرا با خودم میگفتم، عاشق فیلم دیدن هستم پس به اندازهای پول برمیدارم که یک فیلم ببینم و تاوانش را هم که یک کتک مفصل است روز بعد پس میدهم. همیشه به نتیجه کارهایم فکر میکردم، با خود میگفتم درست است در نقطه سیاهی قرار دارم، اما نباید به سمت خلاف بروم زیرا در این صورت قایقم را که وسط دریا اسیر شده است با دستان خود سوراخ میکنم، باید پارو بزنم تا به ساحل نزدیک شوم.
حرف دل
باید دست به کار شد و برای سالم شدن و ساختن دوباره کشور، دیگر فکر نکرد بلکه باید عمل کرد. شرایط کودکان کار امروز با آن زمان که من کودک بودم بسیار متفاوت است. کودکان کار امروز قربانی بیتوجهی هستند اما در روزگار ما قرار نبود یک خانواده بدبخت، خوشبخت شود. از کودکان کار امروز میخواهم که بدانند آنها را خوب میشناسم، برای همین میخواهم این توصیهام را بپذیرند که تنها به فکر نجات خود باشند نه اینکه به دنبال مقصر بگردند.
زیرا ممکن است گاهی نزدیکترین فرد به خودشان را به عنوان مقصر پیدا کنند و از مواجهه با این واقعیت سرخورده شوند.
از مسئولان هم میخواهم توجه داشته باشند که این کودکان بر خلاف تصور سایرین شخصیتهای مثبتی دارند و اگر قرار است یک فرد یک ماهه تغییر کند، این کودکان ظرف یک روز تغییر میکنند چراکه تشنه محبت و تغییر هستند.
کودکان کار
سیروس میمنت برای کودکان کار آرزوی خوشبختی نمیکند زیرا معتقد است این، تنها یک آرزو خواهد بود و خواهد ماند، او از صمیم قلب میخواهد که این کودکان هدف خود را بشناسند، زیرا در این صورت خوشبختی برایشان دور از دسترس نخواهد بود.
منبع : روزنامه ایران
سیروس میمنت برای پول چکار میکنه
اینقدر از قیافه سیروس میمنت بدم میاد
سیروس گشنه بدجور گشنس