بیوگرافی «رومینا کوهزاد» بازیگر نقش عسل در سریال ملکه گدایان + اینستاگرام

رومینا کوهزاد بازیگر نقش عسل در سریال ملکه گدایان کیست + بیوگرافی و عکس های شخصی و جنجالی و سوابق و اینستاگرام «رومینا کوهزاد» و همسرش بازیگر «نقش عسل در سریال ملکه گدایان» که در ادامه با این بازیگر آشنا میشوبد.

بیوگرافی رومینا کوهزاد بازیگر نقش عسل در سریال ملکه گدایان

حرف تازه: سریال ملکه گدایان از بهمن ۹۹ از شبکه نمایش خانگی از فیلیمو پخش میشود که بازیگران مطرح و سرشناس زیادی در آن بازی کردند، یکی از این بازیگران رومینا کوهزاد در نقش عسل است که در ادامه با او َآشنا میشوید.

رومینا کوهزاد, متولد دهه هفتاد, بازیگر سینما و تلویزیون و تئاتر و طراح لباس است که در بازیگری را از موسسه کارنامه آموخته و سپس بطور حرفه ای وارد هنر سینما شده است.

سوابق بازیگری

رومینا کوهزاد بازیگر و دستیار لباس سینما و تلویزیون، در آثاری همچون تئاتر هرکسی یا روز می‌میرد یا شب٬ من شبانه‌ روز فعالیت داشته است.

کوهزاد از بازیگران تئاتر است که تاکنون در چند نمایش اجرا داشته و به تازگی در نمایش هرکسی یا روز می‌میرد یا شب به کارگردان سجاد افشاریان٬ من شبانه‌ روز و نماش آشویتس زنان به عنوان خواننده وکال حضور داشته است. او همچنین در فلم کوتاه مریم نیز یکی از بازیگران اصلی فیلم بود.

بیوگرافی بازیگر نقش عسل در سریال ملکه گدایان

ایشان از چهره های بازیگری تازه کار است که اولین نقش جدی او در سریال ملگه گدایان در کنار بازیگرانی باران کوثری (افرا), رویا نونهالی (لعیا) ,پانته‌آ بهرام (خورشید), فرزاد فرزین (پارسا) ,محمدرضا غفاری (آریا) ,آرمان درویش (البرز) رضا بهبودی (شبیر), الهام کردا (مهناز), یسنا میرطهماسب (سهیل) ,علی اوجی (سیامک), سولماز غنی (فریبا) ,بهشاد شریفیان, (شنتیا) عرفان ناصری, (داریوش), شبنم قربانی (سارا) علی صلاحی (خسرو) ,الهام شعبانی (مستر تستر) و … در سریال ملکه گدایان بازی کردند.

مجموعهٔ نمایش خانگی به کارگردانی حسین سهیلی‌زاده و به تهیه‌کنندگی علی طلوعی، محصول سال ۱۳۹۹ است که به صورت اختصاصی توسط شبکهٔ نمایش خانگی فیلیمو پخش می‌شود.

داستان آن درباره البرز یا آلبرت، شیمیدان ساکن آلمان است . پدرش خسرو و مادرش خورشید در ایران زندگی می‌کنند. البرز با نقش سارا با بازی شبنم قربانی که در ایران زندگی می‌کند و برای درمان بیماری پدرش به آلمان آمده، آشنا می‌شود و با او نامزد می‌کند.

او قرار است در ترکیه با سارا ازدواج کند. همه‌چیز برای یک مراسم به یادماندنی مهیا است که خبر می‌رسد پدرش به کما رفته ‌است. البرز با گذشته‌ای مبهم، از بازگشت به ایران هراس دارد اما برای آخرین ملاقات با پدر، راهی جز بازگشت به ایران ندارد، ولی بنابر مشکلاتی او مجبور است که به صورت قاچاقی به ایران بیاید. با وجود اصرار فراوان مادر البرز برای بازنگشتن او به ایران، البرز تصمیم خود را گرفته است. وقتی او باز می‌گردد هیچ‌کس او را نمی‌شناسد و او را فرهاد بابایی خطاب می‌کنند و کسی جز قاچاقچی او را به خاطر ندارد ….