عکس استوری غروب آفتاب برای اینستاگرام + شعر و جملات درباره غروب

0

عکس استوری غروب آفتاب برای اینستاگرام + شعر و جملات درباره غروب

استوری غروب آفتاب : مجموعه تصاویر زیبا و با کیفیت در سایز عمودی با مضمون غروب آفتاب را برای شما کاربران محترم حرف تازه در این پست تصویری گردآوری کرده ایم.

استوری غروب آفتاب

عکس استوری غروب آفتاب غمگین

استوری غروب آفتاب

استوری غروب دریا اینستاگرام

استوری غروب آفتاب

عکس غروب تنهایی برای استوری اینستا

استوری غروب آفتاب

خانه دل تنگِ غروبی خفه بود

مثلِ امروز که تنگ است دلم!

پدرم گفت: “چراغ”

و شب از شب پُر شد!

من به خود گفتم: “یک روز گذشت…”

مادرم آه کشید:

“زود بَر خواهد گشت…”

ابری آهسته به چشمم لغزید

و سپس خوابم بُرد…

استوری غروب آفتاب

می‌شوم دلتنگ دیدار تو هر تنگ غروب

گر چه غم بسیار، امّا شادی از ما دور نیست

استوری غروب آفتاب

طلوع اوّلین گل سرخ بود

یا غروب آخرین نرگس زرد ؟!

که پروانه ها

تو را در من سرودند

یادم نیست

اوّلین شعرم را برای تو

که باران کجا می خواند

و پنجره ها فهمیدند

استوری غروب آفتاب

عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود

در غروب جمعه‌ای دلگیر پیدا می‌کنی

استوری غروب آفتاب

رسیده‌ام به تو

اما هنوز دلتنگ‌اَم!

انگار به اشتباه،

جای طلوع

در غروبِ چشم‌هایت

فرود آمده باشم!

شعر با معنی غروب

می شود تنهایی بچگی کرد

تنهایی بزرگ شد

تنهایی زندگی کرد

تنهایی مُرد

ولی قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را

که نمی شود

تنهایی خورد!

استوری غروب آفتاب

خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید

و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید

استوری غروب آفتاب

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش

مائیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم

هر پسین

استوری غروب آفتاب

تو را دوست دارم

زمین از چرخیدن می ماند.

و خورشید فراموش می کند که باید غروب کند.

استوری غروب آفتاب

مرد اگر بودم

نبودنت را غروب های زمستان

در قهوه خانه ی دوری

سیگار می کشیدم

استوری غروب آفتاب

غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی

غروب، این‌ همه غربت، چرا نمی‌آیی؟

زمین به دور سرم چرخ می‌زند، پس کی

تمام می‌شود این روزهای یلدایی؟

کجاست جاذبه‌ات آفتابِ من؟ خسته است

شهابِ کوچکت از این مدارپیمایی

کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟

کجاست گنبد آن چشم‌های مینایی؟

تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم

غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی

استوری غروب آفتاب

من هیچ کس را آن سوی دیوارها نداشته باشم شاید

اما در این غروب کسالت بار

هیچ چیز به اندازه ی تلفنی از زندان

خوشحالم نمی کند

و مردی که اعتراف کند

گاهی

به جای آزادی

به من می اندیشد

استوری غروب آفتاب

شب از هفت و نیم غروب و

آدمی از یک پرسش ساده آغاز می‌شود.

روز از پنج و نیم صبح و

زندگی از یک پرسش دشوار!

صبح‌اَت بخیر شب‌زنده‌دارِ سیگار و دغدغه،

لطفا اگر مشکلات جهان را

به جای درستی از دانایی رسانده‌ای،

برو بخواب!

آدمی از بیمِ فراموشی است

که جهان را به خوابِ آسان‌ترین اسامیِ خویش می‌خواند

استوری غروب آفتاب

نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب

دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی

استوری غروب آفتاب

همیشه

به انتهای گریه که می رسم

صدای سادۀ فروغ، از نهایت شب را می شنوم

صدای غروب غزال ها را

صدای بوق بوق نبودن تو را در تلفن!

استوری غروب آفتاب

نظرات