عکس و بیوگرافی فائزه منصوری و همسرش عبدالحمید ریگی +نحوه ازدواج و شهادت

16

عکس و بیوگرافی فائزه منصوری و همسرش عبدالحمید ریگی +نحوه ازدواج و شهادت

فائزه منصوری که بود و علت زمان شهادت به دست همسرش عبدالحمید ریگی و فرزندان و گفتگوهای اعظم حسنی دوست درباره زندگی دختر و نوه هایش و نحوه شهادت به همراه عکس ها و بیوگرافی و روایت زندگی او از ازدواج تا شهادت را در مجله اینترنتی حرف تازه میخوانید

بیوگرافی فائزه منصوری

فائزه منصوری در ۲۳ اسفند ۱۳۶۱ در قم به دنیا آمده و و در تاریخ شهریور ۱۳۸۵ در کویته پاکستان به دست همسرش عبالحمید ریگی به شهادت رسید

بیوگرافی فائزه منصوری

همسر فائزه منصوری

در سال ۱۳۷۸ با عبدالحمید ریگی در ۱۴ سالگی ازدواج می کند.

فرزندان فائزه منصوری

در سال ۱۳۸۰ پسرش و در سال ۱۳۸۴ نیز دو دخترش به دنیا می آیند.

سرنوشت فرزندان فائزه منصوری

محمدمتین و یکی از دخترها با مادر فائزه منصوری و یکی از دخترها با خانواده ریگی زندگی می کنند.

عکس جدید فرزندان فائزه منصوری

نحوه شهادت به دست همسرش

فائزه در سال ۱۳۸۴ در خواب و با شلیک گلوله به قتل رسید و در نیمه های شب توسط او و مادرش در پاکستان دفن شد.
فائزه در زمان مرگ ۲۰ و شهاب برادرش در زمان مرگ ۲۲ ساله بودند.

اعظم محسنی‌دوست مادر فائزه منصوری متولد ۱۳۲۷ است و علاوه بر فائزه و شهاب صاحب ۵ فرزند دیگر نیز می باشد و همسر اولش در اثر سکته قلبی فوت کرده است.

عکس های مادر و دختر و پسر فائزه منصوری

 

بیوگرافی عبدالحمید ریگی

عبدالحمید ریگی متولد ۱۳۵۷ و از اعضای گروه شبه‌نظامی تروریستی جندالله بود.
وی برادر عبدالمالک ریگی است که در سال ۱۳۸۹ بر اثر جنایات وحشیانه و کشتن همسرش به اعدام محکوم شد و به دار مجازات در زندان زاهدان آویخته شد

بیوگرافی فائزه منصوری و همسرش عبدالحمید ریگی

خانواده و برادران عبدالحمید ریگی

عبالحمید برادر عبدالمالک ریگی است و کوچکترین برادر وی بنام عبدالغفور نیز در یک عملیات انتحاری در قرارگاه نیروهای انتظامی در سراوان کشته شد.
برادر کوچکترش عبدالمالک ریگی نیز در ۳۰ خرداد ۱۳۸۹ (چند هفته بعد از خودش) اعدام شد.
سه برادر دیگرش عبدالرئوف، عبدالستار و عبدالغنی می‌باشند.

اعدام عبدالحمید ریگی

عبدالحمید ریگی در در زندان زاهدان به دار مجازات آویخته شد
عبدالحمید دست به جنایت وحشیانه ای زد و همسر و مادر ۳ فرزندش را در خواب کشت

به موجب حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب اسلامی زاهدان متهم عبدالحمید ریگی شفا فرزند آزاد به جرم محاربه و فساد فی الارض از طریق عضویت، هواداری و تلاش موثر در شاخه نظامی گروهک تروریستی جندالشیطان به سرکردگی عبدالمالک ریگی به اعدام محکوم و حکم صادره پس از تایید توسط مراجع عالی قضائی صبحگاه سوم خرداد ۸۹ در محوطه زندان زاهدان اجرا شد

عبدالحمید همسر فائزه منصوری که بود

کشتن همسر و برادر همسرش دستگیری

عبدالحمید ریگی، به درخواست عبدالمالک ریگی همسرش را در خواب با شلیک گلوله کشت و همچنین ” شهاب منصوری” برادر فائزه نیز توسط عبدالمالک ریگی سربریده شده و فیلم آن نیز از طریق شبکه العربیه پخش شد.

او دوماه بعد از کشتن همسرش، توسط عبدالمالک از گروهک جندالله اخراج شد و حدود سه سال بعد یعنی در ۱۳۸۷ توسط نیروهای دولتی پاکستان بازداشت و تحویل مقامات امنیتی ایران شد و بعد از حدود دوسال بازجویی و محاکمه در ۱۳۸۹ اعدام شد.

زندگینامه فائزه منصوری در فیلم شبی که ماه کامل شد

فیلم شبی که ماه کامل شد تازه ترین فیلم سینمایی نرگس آبیار که می‌توان مهم‌ترین فیلم این کارگردان خواند
برداشتی نزدیک به واقعیت از عشق عبدالحمید ریگی برادر عبدالمالک ریگی به یک دختر تهرانی است که در نهایت به بریدن سر برادرِ فائزه منصوری زن عبدالحمید توسط عبدالمالک ریگی و پخش فیلم آن در شبکه العربیه و کشتن فائزه توسط عبدالحمید به دستور برادرش عبدالمالک ریگی در هنگام خواب به ضرب گلوله کلت منتهی می‌شود.

زندگینامه فائزه منصوری در فیلم شبی که ماه کامل شد

بی خبری از فائزه و و برادرش شهاب

موسوی گفت: پس از عزیمت فرزندانم به زاهدان و مرز پاکستان، پسرم شهاب تماس گرفت و گفت، چون حمید برای تحویل خواهرم نیامده من خودم آنان را تا محل استقرار حمید همراهی می‌کنم و بعد از چند روز مجددا بر می‌گردم.

وی اضافه کرد: مدت‌ها از پسر و دخترم خبری نداشتیم تا اینکه یک روز حمید تماس گرفت و گفت: پسرتان با موتورسیکلت تصادف کرده و جنازه اش را در مرز می‌توانم تحویلتان دهم
اما در حین گفت وگوی من با حمید، گوشی را عبدالمالک ریگی از وی گرفت و بدون مقدمه گفت که فردا شب فیلم سربریدن پسرت را از شبکه العربیه تماشا کن.

عکس عبدالمالک ریگی برادر همسر فائزه منصوری

فائزه منصوری

گفتگوی مادر فائزه منصوری از آشنایی خانواده اش با عبدالحمید ریگی

اولش که به خواستگاری دختر من آمد، مخالف بودم.
البته شیعه و سنی ندارد، همه‌مان انسانیم. روز اول به او گفتم شما خیلی بیجا کردید که آمدید خواستگاری دختر من.
٦ ماه بعدش حتی از سوراخ کلید در، نگاهش کردم که ایستاده بود و خیلی قشنگ نماز می‌خواند و عکس علی (ع) را در سجاده‌اش گذاشته بود، حتی برای ما بلیت گرفت و ما را برد مشهد.
همه جوره من از او راضی بودم. آن ملعون کثیف لعنتی، مالک این کار را کرد. او عبدالحمید را گول زد.

عکس اعظم محسنی دوسب مادر فائزه منصوری

گفتگوی مادر فائزه منصوری درباره دخترش

اولین دیدار در بازار زاهدان

عبدالحمید ما را در بازار زاهدان دیده بود. شوهرم پزشک بود، گیاه درمانی می‌کرد.
یک بار ما رفتیم زاهدان برای رسیدگی به یکی از بیمارانش که مسئولیتی هم آن‌جا داشت. بعدش برای تعطیلات عید، آن‌ها می‌خواستند از ما تشکر کنند، بلیت هواپیما گرفتند و رفتیم آنجا.
چندروزی آن‌جا بودیم تا این‌که خانم خانه به من گفت: تو چرا همه‌اش در خانه‌ای برو بازار بگرد. من گفتم از قدیم از زاهدان می‌ترسم و وحشت دارم.
از بچگی زاهدان برایم خیلی بد جا افتاده بود. او من را با فائزه به بازار برد.

عکس واقعی فائزه منصوری و سه فرزندان

عکس های واقعی فائزه منصوری

فائزه آن موقع ۱۳ سالش بود. وقتی رفتیم بازار، رفتیم مغازه همین حمید ریگی.
خرید کردیم و وقتی می‌خواستیم بیاییم بیرون، آقایی به فائزه متلک گفت، فائزه گفت: مامان ببین این به من چه می‌گوید، گفتم صدایت درنیاید، من می‌ترسم؛ که همان بلا هم عاقبت به سرم آمد.
همان موقع دیدم جوانی دارد آن جوان را که متلک می‌گفت: به قصد کشت می‌زند، فهمیدم حمید است.
همان موقع من ماشین دربست گرفتم و رفتیم خانه.
وقتی برگشتیم تهران، دیدم یکی از کرم‌هایی که از مغازه او خریده‌ام خراب است، چندوقت بعدش که شوهرم دوباره داشت می‌رفت زاهدان، گفتم این کرم را ببر همان مغازه و پسش بده، فکر نکنند ما تهرونی‌ها دور از جون خریم.
او هم کرم را برده بود و پسش داده بود. همان موقع حمید گفته بود: «کور از خدا چه می‌خواهد؟ دو چشم بینا.
آقای دکتر اتفاقا من صورتم جوش زده و می خواهم بیایم پیش شما درمانم کنید و ….» شوهر من هم که ناپدری فائزه بود، آدرس خانه را به او داده بود.
فردای آن روز، زنگ خانه ما را زدند و فائزه گفت: مامان نان خشکی است، خودم برداشتم، خندید و گفت: من همان آقایی‌ام که از من کرم خریدید، گفتم شما این‌جا چه می‌کنید؟
گفت آقای دکتر آدرس داده و گفته بیایم، گفتم مطبش در شهرری است و برو آنجا.
فردایش دوباره آمد خانه ما و گفت: من آمده‌ام خواستگاری دختر شما.
او همان موقع که فائزه را در بازار دیده بود، عاشق چشم‌های او شده بود.
من به او گفتم شما خیلی بیجا کردید، فائزه بچه است.
ما چنین کاری نمی‌کنیم. او مدام قسم می‌خورد و اصرار می‌کرد. در ١٤ سالگی شوهر کرد، همه این کار‌ها را هم شوهرم کرد.
عبدالمالک به حمید گفته بود دختر شیعه گرفتی، اشکال ندارد باید او را بیاری زاهدان.

عکس های فائزه منصوری و فرزندانش

ماجرای رفتن پاکستان

وقتی فائزه دوقلو‌ها را زایید، آمد یک سر ما را دید و برگشت.
دو هفته بعد فائزه بچه‌هایش را برداشت و آمد و گفت: دیگر نمی‌توانم تحمل کنم.
گفت: عبدالمالک با شکم حامله به او می‌گفته برو آب بیاور و وقتی می‌برده او را از پله‌ها به پایین پرت می‌کرده و از این کارها.
او شنیده بود که آن‌ها سر یک جوان ١٤ ساله را بریده‌اند، گفتم با این‌ها زندگی نکن و برگشت تهران.
برایش خانه اجاره کردم و بعد دوباره برگشت، گفت من این‌ها را می‌شناسم، می‌ترسید سر ما بلایی بیاورد.
حمید گفته سر مادرت را طوری می‌بریم که نفهمد از کجا خورده.
وقتی فائزه تهران بود، او زنگ زده بود تهدید کرده بود و گفته بود شهاب، برادرت را هم با خودت بیاور، دلم برایش خیلی تنگ شده.
بلیت قطار گرفتند و من هم بدرقه‌شان کردم. شهاب از قطار جا ماند و حمید گفته بود سریع خودت را با ماشین به ایستگاه بعدی برسان. فائزه بعد‌ها به من گفت: که حمید به شهاب گفته باید از مرز رد شوی و بری پاکستان، به شهاب گفته بودند باید با ما همکاری کنی و در کربلا بمب بگذاری.
شهاب هم قبول نکرده بود و آن‌ها سر بچه‌ام را بریده بودند.
در دادگاه به حمید گفتم به بچه‌ام آب دادی؟ گفت: نه. گفتم به تو التماس نکرد؟
گفت: نه.
بعد از شهادت، او را با همان لباس در بیابان‌های پاکستان انداخته بودند.

16 دیدگاه در “عکس و بیوگرافی فائزه منصوری و همسرش عبدالحمید ریگی +نحوه ازدواج و شهادت

  1. وحید گفت:

    مگه فیلم ندیدیدعبدالمالک میگه تو ما جاسوسه منظورش زن حمیدبود بعدم بعضی ازدوستان میگن قهرکرده اومده ایران چرارفت چرابه پلیس نگفت اولا خانواده منصوری تهدیدکرده بودن اونم مجبورشدرفت بعدشم گروه عبدالمالک همجا آدم داشتن از سفارت بگیر تامخابرات غیره درضمن بیرون گودایستادید میگید لِنگش کن

  2. سمانه گفت:

    سال ۷۸ قاعدتاً باید فایزه ۱۷سالش می‌بود بازم خدا رحمتش کنه

  3. زعفر جنی کینگ آف جنز گفت:
    2
    1

    فقط انتقام سخت

  4. سودابه گفت:

    خیلی غم انگیز بود کاش خدا هیچ آدمی رو به خودش واگذار نکنه

  5. آریا گفت:
    22
    2

    مال بی صاحب….. ناپدری دلش نسوخت…. شعله این بدبختی را روشن کرد…. دلش نسووووووووووخت. تورا خدا پدر مادر حواستون به بچه هاتون باشه… هیچکه دلش نمیسوزه به بچه هاتون…. ببینین چکار کرد ناپدری… گفت یه نون خور کمتر…

  6. زهره گفت:
    6
    3

    بابا فیلم دیگه برای داشتن بیننده
    جاذبه های داستانی بهش اضافه میشه چرا قضاوت می کنید که فائزه خبر داشته. برفرض که داشته با وجود یه همچین هیولاهایی جرات نمی کرده خبر بدا

  7. محسن گفت:
    5
    1

    حالا واقعیت اصلی چیه بررسی بیشتر باید کرد

  8. محسن گفت:

    دوستان در جواب نظرات شما بگم
    اینکه میگن مفتی برده مشهد ما موافق شدیم اشتباهه منظور از بردن به مشهد این عقیدشه که باید توجه کنید که سبب موافقت خانواده منصوری شد.
    اینکه چرا شهاب و فائزه خبری به پلیس ندادن این مطلب را عرض کنم که در جایی خواندم فائزه خبر داده بود به ایران در مورد عملیاتی
    در فیلم هم عبد المالک ریگی گفته بود این عملیاتمون لو رفت که باعث مرگ برادرش شده بود ما بینمون ی جاسوس داریم که بعد ش شهاب و فائزه را شهید کردن

  9. مهسا گفت:
    11
    9

    خیلی خانواده منصوری و بالا بردن تو فیلم . به ریکی گفته تو بیجا کردی اومدی خواستگاری بعد راضی شده ؟ چرا چون مفتی بردنش مشهد ؟ یا ریگی مغازه داشته و به اینا هم چیزی می‌رسیده ؟ فائزه یا شهاب چرا خبری به پلیس ندادن ؟ در اینکه ریگی ملعون به تمام معنا بود شکی نیست ولی آدم تو فکر می‌ره از خانواده منصوری ……

  10. مهران گفت:
    7
    6

    بعضی از دوستان پرسیدن که چرا داستان فیلم و حرفای مادر فائزه متناقضه،دقیقاً همینطوره،یکی دوتا هم نیست،از پدر عبدالمالک که نشون داده نشد،ماجرای پدر خوانده فائزه،از ماجرای رفتن به سیستان و بعدش پاکستان،ماجرای برگشتن فائزه بعد تولد دوقلوها و بعد از اون یکبار هم قهر کرده بود و اومده بود خونه مادرش،مورد بعدی اینه که وقتی فائزه از کارای شوهرش و برادر شوهرش خبر داشت چرا دوباره برگشت،ماشاالله انقدر مورد زیاده که آدم بعد فهمیدن این موارد، دیگه اون حس همدردی رو دیگه نداریم و اینجا می فهمیم که خود فائزه هم از همه چی خبر داشته،تازه ماجرای برادرش هم مشکوکه،

  11. مهران گفت:
    6
    5

    بعضی از دوستان پرسیدن که چرا داستان فیلم و حرفای مادر فائزه متناقضه،دقیقاً همینطوره،یکی دوتا هم نیست،از پدر عبدالمالک که نشون داده نشد،ماجرای پدر خوانده فائزه،از ماجرای رفتن به سیستان و بعدش پاکستان،ماجرای برگشتن فائزه بعد تولد دوقلوها و بعد از اون یکبار هم قهر کرده بود و اومده بود خونه مادرش،مورد بعدی اینه که وقتی فائزه از کارای شوهرش و برادر شوهرش خبر داشت چرا دوباره برگشت،ماشاالله انقدر مورد زیاده که آدم بعد فهمیدن این موارد، دیگه اون حس همدردی رو دیگه نداریم و اینجا می فهمیم که خود فائزه هم از همه چی خبر داشته،تازه ماجرای برادرش هم مشکوکه،حالا اینارو من متوجه شدم چندتا هم شاید باشه که متوجه نشدم،کلاً ریده شد تو فیلم،کاش پیگیر داستان واقعی نمیشدم،چون واقعاً از خود فیلم که واقعاً جذاب و عالی بود مخصوصاً بازی الناز شاکر دوست و هوتن شکیبا،حتی بازیگر نقش عبدالمالک واقعاً فوق العاده بودند،

  12. سهارا گفت:
    7
    7

    از این روایت معلومه که فایزه چندان هم بیخبر نبوده با آنها همکاری نکرده اما با آنها هم مانده و زندگی کرده بهر حال؛ میتوانست جدا شود و به پلیس اطلاع دهد وقتی خبر از کثاتکاری آنها داشت. همچنین برادرش شهاب با آنها کار کرده ولی وقتی گفتن بمب در کربلا بگذرا قبول نکرده.
    کلا با چیزی که در فیلم آمده تفاوت دارد

  13. سینا گفت:
    4
    1

    نوشتید سال ۶۱ به دنیا اومد و سال ۷۸ در ۱۴ سالگی ازدواج کرد؟! #بیشتر دقت کنید

  14. لیلی گفت:
    2
    1

    فائزه سال ۸۵ کشته شد برادرش ۸۴ موقع ازدواج ۱۴ ساله بوده

  15. سام گفت:
    18
    4

    شنیدیم که حمید ملعون هنگام اعدام مثل بچه ها گریه میکرد و از خانواده فائزه التماس میکرد که حلالش کنن و رضایت بدهند!! . الان در قعر جهنم میسوزد و تاوان ابنهمه نامردی و بیغیرتی خود را پس میدهد. دختر بچه مردم را برده پاکستان و پس از سالها آزار و اذیت با نامردی به قتل میرساند. لعنت به او و طرز فکر کثیفش.

  16. فرشته گفت:
    8
    5

    پس چرا تو فیلم داستان ی شکل دیگست؟

نظرات