جملات غمگین برای بغض + عکس نوشته درباره بغض
در این پست می توانید متن های کوتاه درباره بغض و متن غمگین درباره بغض و جملات غمگین برای بغض و عکس نوشته درباره بغض و عکس استوری درباره بغض و اشعار کوتاه درباره بغض و عکس نوشته غمگین درباره بغض را مشاهده کنید.
ط
جملات غمگین برای بغض
آنچنان سوزانم!
که نگاهم هر احساسی را به آتش می کشد!
آنچنان محزون ، آنچنان غمگین
که صدایم بغض سنگ را می شکند
صبر کن آدم برفی…
تو تازه متولد شده ای برای تمام شدن زود است…
خوش به حالت! کسی هسـت تو را با محبت گـرم کند،
تو را در حضورش ذوب کند…
من اما ذوب می شوم، نه از گرمایی، نه با محبت…
فقط از سرمای آدمیان…
ساکت که میشینی
میذارن پای جواب نداشتنت
عمرا اگه بهفمن که داری جون میکنی
تا حرمت ها رو حفظ کنی
عکس نوشته درباره بغض
هوا سرد شده ، دل تو گرم
اما
برای گرم شدن دل تو
تاوان گزافی دادم
آتش زدن تمام باورهایم
دلـــــــم مـــــی خــــــواهـــــــد
زنــــــدگــــی ام را موقـــتــــــــ بــدهـــــــم
دســــتـــــ یــــک آدم دیــــگــر
بـگــــــــویــــم تــــو بــــازی کـــــن تــا مـــن برگـــردم
نــســــوزیـــهـا..؟!
آنچنان سوزانم!
که نگاهم هر احساسی را به آتش می کشد!
آنچنان محزون، آنچنان غمگین
که صدایم بغض سنگ را می شکند
بی پناهی یعنی
زیر آوار کسی بمانی
که
قرار بود
تکیه گاهت باشد…
متن درباره بغض
حرفها سه دسته اند :
دسته اول : گفتنی ها
دسته دوم : نوشتنی ها
و دسته سوم : قورت دادنی ها
دو تای اول سبکت می کنند ، سومی سنگینت
غم انگیزترین لحظات، در زندگی من جاری است و
دیده های من پیوسته در حال اشک ریختن هستند..
در خانه ساکت و در حریم تنهایی من،
حتی یک پروانه امیدواری پر نمی زند…
***
آرامم آرام
همچون زلزله زده یی که
نمی داند برای مرگ کدام عزیزش به سوگ بنشیند ….
مــانند هــیزم های مــصنوعی شــومینه
می ســوزم و پــایان نــدارم
درد یــعنی این…!
عکس استوری جملات غمگین برای بغض
با خودم می گم مهم نیست
اما بغض تو گلوم و لرزش لبام میگه
بیش از حد مهمه چرا چرت میگی …
من یه دخترم
وقتی دلم میگیره
بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غرورم را نمی شکنم
دل کسی را نمی شکنم
زورم به تنها چیزی که می رسد این بغض لعنتی است!
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست ؟ عشق کدام است ؟ غم کجاست ؟
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست . . .
***
آنقدر بغض هایم را فرو دادم و خندیدم که
خدا هم باورش شد که چیزی نیست
نظرات