شعر جشن الفبا + سرود کودکانه برای دبستانی ها
در این پست شعر جشن الفبا و بهترین و کوتاه ترین شعر الفبا برای دبستانی ها و شعر جشن الفبا و سرود کودکانه برای دبستانی ها و زیباترین اشعار الفبا را در اختیار شما قرار داده ایم.
شعر جشن الفبا
یه روز تو اول مهر اومدیم به دبستان
جشن شکوفه بودیم خوشحال و شاد و خندان
اسم کتابامون رو حتی نمی دونستیم
تو دستمون مداد بود اما نمی نوشتیم
دفترامون سفید بود کتابامون بی صدا
تا اینکه از راه رسید خانم معلم ما
با صدا ها دوست شدیم با کتابا حرف زدیم
تو دفتر مشقمون شکل شونو کشیدیم
حالا که دفتر ما شده شهر الفبا
معلّم خوب ما یادم دادی الفبا
گفتی که باش دانا دانا و هم توانا
امروز شاد شادم زیرا که باسوادم
آموخته ام الفبا سی و دو حرف زیبا
امروز می توانم کتاب ها را بخوانم
شعر خواندنی در مورد حروف فارسی و جشن الفبا
سلام سلام بچه ها خوش آمدید به اینجا
داریم جشن الفبا تو این مکان زیبا
آب آبی دریا آبی ما میخوانیم چه عالی
داستان های قرآنی آن نور آسمانی
علوم ، هنر و ورزش دانش های با ارزش
امروز چه روزیست جشن الفباست
کلاس اول پرشوروغوغاست
می خوایم بگیم ما که باسوادیم
خدا می دونه که خیلی شادیم
ممنون بابا هم مامانیم ما
خانم معلم شمع راه ما
شعر الفبا برای دانش آموزان
آ مثل آتش وآب آدم برفی وآفتاب
ب مثل باغ وبابا بهار و بوی گل ها
پ مثل پاییزسرد پروازیک برگ زرد
ت مثل توپ خورشید قرمزو زرد وسپید
ث مثل ثلث آخر با نمره های بهتر
ج مثل جوجه جیک جیک جنگل سبزوتاریک
چ مثل چوب وچِنار چَـکاوک وچمن زار
ح مثل حوله ،حُباب حیاط وحوض پرآب
خ مثل خوبی ،خدا خندیدن بچّه ها
یه روز تو اول مهر اومدیم به دبستان
جشن شکوفه بودیم خوشحال و شاد و خندان
اسم کتابامون رو حتی نمی دونستیم
تو دستمون مداد بود اما نمی نوشتیم
دفترامون سفید بود کتابامون بی صدا
تا اینکه از راه رسید خانم معلم ما
با صدا ها دوست شدیم با کتابا حرف زدیم
شعر کودکانه جشن حروف الفبای فارسی
یه روز تو اول مهر اومدیم به دبستان
جشن شکوفه بودیم خوشحال و شاد و خندان
اسم کتابامون رو حتی نمی دونستیم
تو دستمون مداد بود اما نمی نوشتیم
دفترامون سفید بود کتابامون بی صدا
تا اینکه از راه رسید خانم معلم ما
با صدا ها دوست شدیم با کتابا حرف زدیم
سرود جشن الفبا
مادر بده مژده که من درس الفبا خوانده ام
امروزبا آموزگار من آب ،بابا خوانده ام
آموزگار آب را با مهربانی بخش کرد
او با نگاه گرم خود بس مهربانی پخش کرد
با دست های کوچکم مادر نوشتم آب را
روز دگر خواهم نوشت خورشید را،مهتاب را
بر سینه ام خواهم نوشت بابا که امید من است
آی با کلاه آسمونه خدا
ب به نام او مهربونه خدا
پ پاشو بریم ایرانو بگردیم
ت تی فدا قربان عمو جان خوشگلدس
ث ج چ ح خ د ذ ر رستم
ز مثل زال ژ مثل ژاله رو گل
نظرات