بیوگرافی و عکسهای حمیدرضا آذرنگ بازیگر و همسرش

0

بیوگرافی و عکسهای حمیدرضا آذرنگ بازیگر و همسرش

حمیدرضا آذرنگ یکی از نمایشنامه نویسان خوب , کارگردان و بازیگران سینما , تئاتر و تلویزیون در ایران است. وی دارای مدرک تحصیلی کارشناسی در رشته روانشناسی بالینی از دانشگاه آزاد است.

حمیدرضا آذرنگ

بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ متولد سال ۱۳۵۱ در تهران است. وی تاکنون برند جوایز بسیاری در زمینه بازیگری و نویسندگی شده است. آذرنگ عضو هیئت مدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر است. او برنده جوایز متعدد سینمایی بوده‌است که از این جمله می‌توان به جایزه جشن خانهٔ سینما در سال ۱۳۹۳ به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در فیلم ملکه اشاره کرد. او تا کنون برنده پنج جایزه از جشنواره تئاتر فجر در زمینه‌های نویسندگی و بازیگری شده‌است.
بگفته حمیدرضا آذرنگ : پدرم گلپایگانی است. مادرم گلپایگانی است. یک سالم بوده رفتم خوزستان. اونجا بزرگ شدم توی سومار (سومار یکی از شهرهای شهرستان قصر شیرین در استان کرمانشاه می‌باشد. خدمت کردم، دانشگاهم رودهن بود. وی در ادامه گفت: به شدت معتقدم در جنوب شکل گرفته‌ام، من از یکسالگی تا هجده سالگی اندیمشک بودم.

همسر حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ با خانوم ساناز بیان ازدواج کرده است و صاحب یک فرزند پسر به نام بامداد هستند خانوم بیان نویسنده و کارگردان تئاتر میباشد.

حمیدرضا آذرنگ

خانواده حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

شروع فعالیت حمیدرضا آذرنگ

هنرمندی که بازیگری را به صورت حرفه ای در سال ۸۰ با بازی در “شوخی‌های خدا” مجموعه سه اپیزودی قصه‌های شهر جنگی اثر حسن برزیده آغاز کرد و سه سال پس از آن در “هفت شب” (امیر قاسم‌ راضی) حضور یافت.
اما حضور حمید اذرنگ در عرصه تئاتر حرفه ای ، تولدی افتخار آفرین بود. سال ۸۵ مصادف شد با دریافت جایزه اول نویسندگی از جشنواره فجر برای نمایش خیال روی خطوط موازی و این آغازی شد برای سایر افتخارات هنری حمید رضا آذرنگ.

آثار حمیدرضا آذرنگ

نویسندگی حمیدرضا آذرنگ

«خیال روی خطوط موازی»، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۸۵–۱۳۸۶ – انتشارات مرکز هنرهای نمایشی
«آخرین مروارید»، تئاترشهر، تالار شماره۲؛ ۱۳۸۰ – انتشارات مرکز هنرهای نمایشی
«این کدام پنجشنبه است»، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۱
«روزی روزگاری آبادان»، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ ۱۳۸۴
«مادر مانده» (کارگردانی مشترک با نیما دهقان)، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۸
«زری بانو» (کارگردانی مشترک با نیما دهقان)، جشنواره آیینی و سنتی، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۸
«رعنا» (سپیده نظری پور)، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۲
«دو متر در دو متر جنگ» (نیما دهقان)، تئاترشهر، تالار شماره ۲؛ ۱۳۸۵
«در قاب ماه» (حسین مسافر آستانه)، تالار وحدت؛ ۱۳۸۷
خنکای ختم خاطره (کارگردانی نیما دهقان)؛ ۱۳۷۸
دو لیتر در دو لیتر صلح، تئاترشهر، ۱۳۹۱
ترن به کارگردانی نیما دهقان تئاتر شهر ۱۳۹۱

کارگردانی حمیدرضا آذرنگ

«آخرین مروارید»، تئاترشهر، تالار شماره ۲؛ ۱۳۸۰
«این کدام پنجشنبه است»، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۱
«روزی روزگاری آبادان»، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ ۱۳۸۴
«خیال روی خطوط موازی»، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۸۵–۱۳۸۶
«عدالتخانه» (عارفه عنایتی)، اولین جشنواره عدالت و امید؛ ۱۳۸۷- مجموعه ایرانشهر، تالار شماره ۱؛ ۱۳۸۸
«مادر مانده» (کارگردانی مشترک با نیما دهقان)، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۸
«زری بانو» (کارگردانی مشترک با نیما دهقان)، جشنواره آیینی و سنتی، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۸
دو لیتر در دو لیتر صلح، تئاترشهر، ۱۳۹۱
هتلی ها, تماشاخانه ایرانشهر , سالن استاد سمندریان , ۱۳۹۴

حمیدرضا آذرنگ در تئاتر

«طلحک بازی» (حسن سرچاهی)، تئاترشهر، تالار شماره۲؛ ۱۳۷۸
«عروسکی مثل مترسک» (رضا عطایی فر)، جشنواره دانشجویی؛ ۱۳۸۱
«هزاردستان» (مهرداد رایانی مخصوص)، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۱
«چهار حکایت از چندین حکایت رحمان» (علیرضا نادری)، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۳
«سراب» (حسین پارسایی)، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۳
«تکیه ملت» (حسین کیانی)، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۴
«بیداری در نورنبرگ» (عباس اقسامی، مهدی مکاری)، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
«آیا تا به حال عاشق بوده ای روژانو» (مهدی مکاری)، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
نمایش امشب دیگر مهره های پشتم نی لبک می زنند ۱۳۸۴
«تهران پرندک» (سپیده نظری پور)، تئاترشهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۵
خنکای ختم خاطره (کارگردانی نیما دهقان)؛ ۱۳۷۸
«بازی سازان اندرونی» (عباس اقسامی)، تالار سنگلج؛ ۱۳۸۷
«مسافران مرو» (جواد هاشمی)، تالار وحدت؛ ۱۳۸۷
«زیر درخت آلبالو» (سحر ناسوتی)، جشنواره دفاع مقدس؛ ۱۳۸۰
«اهل قبور» (حسین کیانی)، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ ۱۳۸۸
«مرگ فروشنده» (نادر برهانی مرند)، تئاترشهر، تالار اصلی؛ ۱۳۹۳
هتلی ها (حمیدرضا آذرنگ) , تماشاخانه ایرانشهر , سالن استاد سمندریان ; ۱۳۹۴
در خواب دیگران (نادر برهانی مرند) , تالار شمس ; ۱۳۹۴
کسوف (ایوب آقاخانی), تئاتر باران؛

بازیگری (فیلم سینمایی)

دو طبقه روی پیلوت (۱۳۹۶)
تنگه ابوقریب(۱۳۹۶)
آبا جان (۱۳۹۵)
آذر (۱۳۹۵)
بیست و یک روز بعد (۱۳۹۵)
دعوتنامه (۱۳۹۵)
سمفونی تولد (۱۳۹۵)
قاتل اهلی (۱۳۹۵)
آبجی (۱۳۹۴)
گیتا (۱۳۹۴)
آااادت نمی‌کنیم (۱۳۹۴)
بلوک۹ خروجی۲ (۱۳۹۲)
آسمان زرد کم‌عمق (۱۳۹۱)
یک، دو، سه،… پنج (۱۳۹۱)
ملکه (۱۳۹۰)
در امتداد شهر (۱۳۸۹)
بیداری رؤیاها (۱۳۸۸)
نیمه گمشده (۱۳۷۸)

سریال

۱۳۹۵ قرعه
۱۳۹۴ جاده قدیم
۱۳۹۱ یلدا
۱۳۸۹ در مسیر زاینده رود
۱۳۸۷ خرده ستمگران
۱۳۸۶ آن سوی دریا این سوی خاک

سریال آرماندو

عکسهای حمید آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

حمیدرضا آذرنگ

مصاحبه با حمید آذرنگ

اگر معیارمان مخاطب باشد باید بگویم که ما مخاطب حوزه جنگ را از دست ندادیم و به شکل دیگری اتفاقا آنها جذب شدند. هنوز «اخراجی ها» پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران است یا فیلم «لیلی با من است» هم مخاطب زیادی را جذب کرد.

– من هرگز معیار را مخاطب نمی گیرم چون اشکال از اینجاست که خودمان شیوه انتخاب و تشخیص سره از ناسره را نتوانستیم به مخاطبمان القا کنیم. ملتی که علاوه بر جنگ، انواع و اقسام مشکلات اقتصادی و تحریم ها را دارد حالا می خواهد بیاید سینما که تبسمی داشته باشد. البته مسیری که «لیلی با من است» طی کرد اصلا قابل قیاس با مسیر آن فیلمی نیست که من حتی دوست ندارم اسمش را بیاورم؛ بگذریم از بخش عظیم فیلم که فقط شامل شوخی های بی مزه ای است که از اس ام اس هایی کپی شده که در این دوره ها درباره جنگ ساختند. در تمام دنیا هم درباره این مسئله یا مسائل و ژانرهای جدی شان فیلم های کمدی می سازند که اتفاقا خیلی از آنها نگاه اندیشمندانه ای هم دارد اما اگر می خواهیم اثری جدی بسازیم باید در این حوزه مقدس قابل اعتنا باشد. مگر آثار اولیه آقای حاتمی کیا مثل «از کرخه تا راین» آثار بدی بوده؟ نه اما چون مداومت نداشته دیگر مسیر مخاطبمان عوض شده است.

شنیدیم که شما برای این فیلم تقریبا ۸ ماه اصلاح نکردید؟

– بله من ۸ ماه ریشم را نزدم. این شغل من است و باید حرفه ای باشم و یکسری چیزها را بپذیرم. اتفاقا لذت هم می بردم چون در تمام این مدت با «سیف الله» همراه بودم. هنوز هم گاهی اوقات دلم برای آن محاسن و شرایط تنگ می شود.

یک اتفاق جالب دیگر هم که درباره شما و «ملکه» شنیدیم این است برای آن سکانسی که باید پشت سر هم چند لیوان شیر می خورده اید تقریبا ۱۵ لیوان شیر را یک نفس خوردید، درسته؟

– بله. این اتفاق سندیت تاریخی هم دارد. در جنگ کسانی که دچار موج گرفتگی می شدند شیر گرم حالشان را بهتر می کرد و خاصیت درمانی داشته. در آن سکانس هم من دچار این حالت شده بودم و از ایده شیر خوردن استفاده کردیم. البته آن سکانس پلان در یک لوکیشن بسته بود و شرایط سختی داشت. پیش بینی می کردم که این پلان تکرار بشود اما نه آنقدر. (می خندد) خب من باید سه لیوان شیر را پشت سر هم می خوردم و یادم می آید که آن روز تقریبا ۱۶-۱۵ لیوان شیر پر خوردم و به محض اینکه کار به پایان رسید بیرون رفتم و اصلا حال خوبی نداشتم. من تا یکی دو روز به خاطر آن همه شیری که خورده بودم حال خوبی نداشتم.شما در حوزه جنگ نمایشنامه های خیلی خوبی نوشتید و کار کردید اما این اواخر به خاطر نمایشنامه «ترن» خیلی اذیت شدید.

باز هم در این حوزه کار می کنید یا دیگر حاضر به این همه کلنجار رفتن نیستید؟

– محمدباشه آهنگر هم همیشه وقتی اذیتش می کنند می گوید من دیگر فیلم جنگی نمی سازم و می روم یک ملودرام اجتماعی – عاشقانه می سازم اما باز می بینیم فیلم جدیدش در حال و هوای جنگ است! ما نمی توانیم این حس خودمان را کنار بگذاریم. یک اتفاقی بر ما حادث شده که قابل فراموش کردن نیست. من که همیشه دوست ندارم درباره جنگ نمایشنامه بنویسم یا بازی کنم اما وقتی به خودم می آیم می بینم در متنم این اتفاق به شکلی هست، موردی که درباره نمایش «مادرمانده» هم ناخودآگاه افتاد.

و اتفاقا بخش تاثیرگذار آن نمایش هم شد.

– بله راست می گویید من برای «ترن» خیلی اذیت شدم. یادم می آید که به خاطر متن «ترن» ساعت ۵ صبح نیما (دهقان) را بیدار می کردم و با گریه متن را برای او می خواندم. او پشت خط با احساسات من همراه می شد و تا صبح درباره اش با هم حرف می زدیم. ولی چه می شود کرد. همیشه یکسری آدم ها هستند که داعیه دفاع از ناموس و شهدا دارند اما نمی توانند ۲۴ ساعت روی حرف خودشان بایستند! من در عجبم این آدم ها هنر و فرهنگ را نمی شناسند و برخوردشان با هنرمند مثل یک سرباز است. فکر می کنند می توانند اندیشه یک هنرمند را بخرند می گویند فقط قلم دست توست؛ بنویس، فکر دست ماست! هنرمند اصالتش این است؟

آقای آذرنگ متاسفانه خیلی از دوستان شما فکرشان را فروختند و همین می شود که مدیران از همه، این انتظار را دارند.

– آخ آخ که دقیقا همین است و من نمی خواستم این را بگویم و شما گفتید. من یادم می آید نمایشنامه «ترن» ۱۰۰ صفحه بود و نظارتی ها پایین صفحه ۴۶ نوشته بودند همینجا نمایش تمام شود! نکته جالبتر این بود که به همین نوشته با خودکار قرمز بسنده نکرده بودند و تا آخرین صفحه با همان خودکار خط زده بودند. انگار که مشقم را داشتند خط می زدند. یک همچنین حسی داشتند احتمالا!

با توجه به اینکه شما دوتا مدیوم را تجربه کرده اید، وضعیت سینما اسفبارتر است یا تئاتر؟

– به نظرم سینما کلاسه شده تر است. تکلیف بازیگر مشخص تر است. البته آن هم قواعد غلطی دارد و بالاخره همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید اما معتقدم تعریف هنرمند در سینما تعریف درست تری است اما در تئاتر اینقدر این یکی شدن از دست رفته و شخصی نگاه کردن مستولی شده که ما خیلی از فرصت هایمان را از دست داده ایم.

نظرات