پدر غزل دختر اهوازی کیست / بیوگرافی پدر غزل حیدری (مونا) با عکس و ناگفته ها
پدر غزل دختر اهوازی کیست؟ / بیوگرافی پدر و مادر غزل حیدری (مونا) با ناگفته ها و مصاحبه
پدر غزل دختر اهوازی کیست / بیوگرافی پدر غزل دختر اهوازی (مونا حیدری) + عکس ها و سوابق و شغل پدر مونا حیدری دختر اهوازی (غزل حیدرنوا) همراه با ناگفته های قتل دخترش توسط سجاد برادرزاده اش را با جزئیات تازه از ماجرای قتل غزل حیدرنوا (مونا حیدری) در اهواز از زبان پدرش + عکس دیده نشده از قربانی در کنار همسرش سجاد و عکس جدید پدر غزل دختر اهوازی و پدر و مادر غزل حیدری کیست را در ادامه میخوانید
مصاحبه جدید پدر غزل دختر اهوازی
پدر غزل دختر اهوازی درباره ناگفته ها و حادثه قتل دخترش توضیحات جدیدی را داد که بیشتر واقعیت ها ماجرای قتل فجیع زنی ۱۷ ساله در اهواز را روشن می کند.
بعد از این حادثه اسم مقتول از سوی برخی رسانهها به عنوان مونا مطرح شد. این درحالی است که به گفته خانواده وی و بررسی مدارک هویتی توسط خبرنگار فارس، این نام صحیح نیست و مقتول “غزل” نام دارد.
فارس نوشت: خانواده مقتول به خاطر آسیب روحی روانی که از این قضیه دیدند خانه را ترک کردند و پدر غزل دختر اهوازی (مونا حیدری) یا (غزل حیدرنوا) حال مساعدی ندارد
پدر غزل دختر اهوازی : تقاضای طلاق نکرده بود
فارس: گفته میشود، غزل به اجبار ازدواج کرده و به این دلیل بارها هم از همسرش تقاضای طلاق میکند و وقتی از مخالفت همسرش با طلاقش ناامید میشود به مرد غریبه پناه میآورد آیا چنین ادعایی صحت دارد؟
پدر غزل: هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقاً شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود، دعوای زن و شوهوی بین آنها پیش میآمد و گاهاً به خانه ما به حالت قهر میآمد اما در حد دو سه روز بود و بعد سر خانه و زندگی اش برمیگشت. شما میدانید این دعواها بین زن و شوهر طبیعی است و تا کنون غزل تقاضایی برای طلاق نکرده بود.
فارس: چرا در سن کم با ازدواج دخترت موافقت کردید؟
پدر غزل دختر اهوازی گفت: درسته سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که میخواستیم غزل را به عقد سجاد دربیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت.
همسر غزل به محل کارش در بازار بروید، اطرافیانش بهتر میتوانند نظر بدهند اما پسری بود که هم روزانه سرکار میرفت و گاهاً تا شب در بازار بود علاوه بر این اهل باشگاه و ورزش هم بود، اهل سیگار و دود و دم هم نبود.
شب ناپدید شدن غزل
پدر غزل: شبی که غزل خانه همسرش را ترک میکند از سر خیابان سوار پرایدی میشود که ظاهراً این پراید او را تا ترمینال شهرستانها واقع در سه راه خرمشهر رسانده است و غزل پولی را هم پرداخت نکرده یعنی هزینه پراید از قبل پرداخت شده است.
بابت این قضیه هم من و هم پدر سجاد تا دو ماه پیگیر بودیم و شکایت هم کردیم که چرا این پراید در آن ساعت شب توسط دوربینها در اتوبان و یا ۶۰ متری شناسایی نشده است
چرا وسط شهر، ساعت ۱۱ شب هیچ وقت این پراید شناسایی نشد مگر ما در دهات هستیم که شرایط شناسایی این پراید وجود نداشت؟دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است.
ماجرای بازگرداندن غزل از ترکیه
پدر غزل: ما روز پنج شنبه از ترکیه به تهران رسیدیم اما وقتی رسیدیم حراست فرودگاه به ما گیر داد که چرا غزل پاسپورت ندارد در حالی که پلیس اینترپل برگهای جهت خروج غزل از کشور ترکیه با ما داده بود با این حال مجبور شدیم برای بازجویی در دادگاه در تهران معطل شویم.
پس از تایید ورود قانونی غزل به ایران از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مامور که مورد اعتماد ما بود بدهیم و به خانه برگردیم اما من مخالفتم کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه میبرم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم.
غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران که در اهواز است را دستگیر کنند.
غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم.
همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را میگیرد و آن اتفاق میافتد و غزل کشته میشود.
اعترافات غزل درمورد آزار و اذیت افراد ناشناس
جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آنها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است.
اینها قاچاقچی هستند و فقط پول را میشناسند و عبد جمونگ (مرد سوری) به آنها پول پرداخت کرده بود.
عکس عبد جمونگ مرد سوری که غزل را گول زد
فارس: اگر عبد جمونگ واقعاً غزل را دوست داشت باید با این قاچاقچیها بابت سوءاستفادهای که از دختر شما کردند برخورد میکرد؟
پدر غزل:با آهی که نهادش بیرون آمد گفت: خواهر من مگر این افراد به این چیزها اهمیت میدهند عبد جمونگ هم از ترس دولت ترکیه و برای اینکه کسی به وی گیر ندهد دخترم را عقد میکند و برایش عروسی میگیرد.
فارس: گفته می شود عبدجمونگ از شما اخادی کرده است؟
پدر غزل: قبل از اینکه ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شد ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی میکرد، به سجاد میگفت: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند.
پرداخت پول به عبد جمونگ
این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود، دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما برمیگردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یکبار ۱۵۰ میلیون تومان و بار دیگر ۱۶ میلیون تومان برای وی واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند.
وقتی هم به او گفتیم این دختر متاهل است و بچه دارد چرا زندگی اش را خراب کردی! میگفت: غزل من را دوست دارد اگر دوست نداشت این همه راه تا ترکیه نمیآمد.
فارس: عبد جمونگ را در ترکیه دیدید؟
پدر غزل: خیر اما میدانیم که بازداشت شده است خواهش میکنم شما هم پیگیر مجازات عبد جمونگ در ترکیه باشید.
فارس:حال مادر غزل چطور است؟
پدر غزل: بعد از این حادثه مادرش از شدت ناراحتی هیچ حرفی نزده و مریض است.
فارس:آیا احتمال دارد رضایت بدهید و از خون غزل بگذرید؟
پاسخ داد:من رضایت نمیدهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم.
به گزارش خبرگزاری فارس، هدف از مصاحبه با خانواده قاتل و مقتول روشن شدن برخی از زوایای تاریک این جریان و پایان دادن به برخی شایعات و گمانه های زنی ها پیرامون این حادثه تلخ بود.
انتهای پیام/م
آیا احتمال دارد رضایت بدهید و از خون غزل بگذرید؟
پاسخ داد: من رضایت نمیدهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم.
فارس نوشت: به گزارش خبرگزاری فارس، هدف از مصاحبه با خانواده قاتل و مقتول روشن شدن برخی از زوایای تاریک این جریان و پایان دادن به برخی شایعات و گمانه های زنی ها پیرامون این حادثه تلخ بود.
در این ماجرا باید خیلی نبایدها انحان نمیشد، مثلا این پسر لاشی سوری نباید به سحاد زنگ نیزد و میگفت من باعث شدم دختره با هات دعوا کنه،و بچه رد سقط کنه، الان دست هیچکی به نامرد سوری نمیرسه، دایش باید این ملعون رو میکشت،