فیلم لحظه دستگیری وحید مرادی در مرز ترکیه
فیلم لحظه دستگیری وحید مرادی در مرز ترکیه
دستگیری وحید مرادی : ساعت ۸ شامگاه چهارشنبه ماجرای مرگ خونین پسر جوانی در به ماموران کلانتری ولنجک مخابره شد و در ادامه تیمی از ماموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس مرادی از شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران پای در بیمارستان گذاشتند.
در بررسی های ابتدایی مشخص شد که پسرجوان همراه ۲ تن دیگر که به شدت زخمی شده بودند به بیمارستان منتقل شده اما حسین ۳۵ ساله به خاطر ضربات چاقو به کام مرگ فرو رفته است.
کارآگاهان در تحقیق از ۲ مجروح دیگر پی بردند که وحید مرادی در خانه حسین با هم درگیر شدند و وحید دست به قتل و زخمی کردن آنها زده است.
عکس حسین گودرزی مقتول
بدین ترتیب تجسس های پلیسی آغاز شد و کارآگاهان پی بردند که وحید پس از درگیری خونین به شهرهای غربی فرار کرده و قصد خروج از کشور را دارد.
همین سرنخ کافی بود تا رد وی زده شود و ساعت ۸ صبح جمعه ۲۸ اردیبهشت ماه امسال وحید مرادی در روستایی در مرز بازرگان دستگیر شد. بنا به این گزارش، تحقیقات پلیسی از متهم ادامه دارد.
در زیر میتوانید فیلم لحظه دستگیری وحید مرادی را در مرز بازرگان ببینید :
.
.
مصاحبه با وحید مرادی بعد از دستگیری
وحید مرادی ۳۴ که یکی از اراذل و اوباش پایتخت است که دوست دارد پسرش وقتی بزرگ می شود دکتر شود و مسیری که خودش انتخاب کرده را به فرزندش یاد نمی دهد.
چند سال داری؟
٣٤ سال.
ازدواج کردی؟
٥سالی میشود که ازدواج کردهام. یک پسر ٤ساله دارم.
چندبار تا حالا زندانی شدی؟
١٤بار دستگیر شدم. این بار پانزدهم است که به جرم قتل دوستم به زندان میروم.
هربار به چه جرمی دستگیر میشدی؟
من هیچ خلافی در زندگیام نکردهام به جز دعوا و درگیری؛ همیشه هم به خاطر درگیری و دعوا و حمل سلاح درگیر شدهام. نه سارقم، نه کلاهبردار و نه زورگیر؛ روی مسأله ناموس هم خیلی حساسم. برای همین اصلا مزاحم نوامیس نمیشدم.
گویا در اینستاگرام هم معروفی؟
قبلا در پیجهایی که داشتم، فیلمهایم را منتشر میکردم. البته بیشتر دوستانم این فیلمها را در پیجم میگذاشتند، اما چند وقت پیش پلیس امنیت مرا بازداشت کرد. به خاطر همین فیلمها تعهد دادم و آزاد شدم. بعد از آن دیگر هیچ فیلمی از خودم در اینستاگرام منتشر نکردم.
چرا آنقدر دعوا میکنی؟
بیشتر دعواهای من همیشه سر مرام و معرفت بوده است. کسی به دوستان یا ناموسم چپ نگاه میکرد، با او درگیر میشدم. من روی این مسائل خیلی حساس هستم. همیشه هم به خاطر این موضوع دعوا میکردم و بعد از درگیری دستگیر میشدم. من اصلا آدم خشنی نیستم، اتفاقا خیلی معرفت دارم. همیشه هم به خاطر این معرفتم گیر افتادم.
نمیترسیدی در این درگیریها کشته شوی یا کسی را به قتل برسانی؟
دیگر وقتی آدم درگیر میشود، به این چیزها فکر نمیکند.
تا بهحال قتل نکردی؟
یکبار با مردی میانسال درگیر شدم. به من فحش داده بود و من هم عصبانی شدم. در این درگیری او حالش بد شد و بعد از رفتن به بیمارستان جانش را از دست داد. مرا به جرم قتل دستگیر کردند، ولی بعد مشخص شد که آن مرد بر اثر سکته قلبی جان باخته است، برای همین من هم از اتهام قتل تبرئه شدم.
اولینبار چه زمانی دعوا کردی و دستگیر شدی؟
سال ٨٠ بود. من ١٨سال داشتم. به خاطر دوستانم وارد یک درگیریای شدم و یکنفر را مجروح کردم. اولینبار همان زمان بود که دستگیر شدم.
همسرت هم در جریان کارهایی که میکردی، بود؟
بله میدانست. من خیلی معروف بودم. همه به من میگفتند عقاب ایران.
مشکلی با این قضیه نداشت؟
نه. همسرم همیشه میدانست که من مرد با معرفت و ناموسپرستی هستم، میدانست به خاطر این مسائل است که دعوا میکنم، برای همین مشکلی با این مسأله نداشت.
چطور با او آشنا شدی؟
من عاشق همسرم شدم و چندینبار به خواستگاریاش رفتم تا درنهایت با او ازدواج کردم.
از ماجرای این قتل بگو؟
دوماهی بود که از زندان آزاده شده بودم. حسین وقتی فهمید آزاد شدهام، با من تماس گرفت و گفت که به خانهاش بروم. وقتی رفتم دو سهنفر دیگر از دوستانمان هم بودند. آنها مشروب میخوردند. من هم مشروب خوردم. بعد از آن حسین شروع کرد به فیلمگرفتن؛ میگفت دارد لایو اینستا میگیرد. از من خواست جلوی دوربین صحبت کنم، ولی من گفتم که به خاطر تعهدم نمیخواهم از من فیلم بگیرد، او ناگهان فحش ناموس داد. من هم که روی این مسائل حساس هستم، با هم درگیر شدیم و او و دونفر دیگر را با چاقو زدم.
بعد چه کار کردی؟
بلافاصله به خانهمان در کرج رفتم. به همسرم ماجرا را گفتم. وسایلم را برداشتم و فرار کردم. در مرز باکو بودم که ماموران مرا دستگیر کردند.
میخواستی به کجا بروی؟
قصد داشتم به صورت قاچاقی به ترکیه بروم. یکنفر میخواست مرا از مرز رد کند که ماموران مرا در دل کوه پیدا کرده و دستگیر کردند.
همسرت وقتی متوجه شد دست به قتل زدهای، چه کار کرد؟
کلی گریه کرد و از من خواست که خودم را معرفی کنم، ولی من به حرفهایش اهمیتی ندادم و فرار کردم.
چقدر به قاچاقچی انسان پول دادی تا تو را از مرز رد کند؟
دوستم قرار بود ٢ تا ٣میلیون تومان به او پول بدهد.
آخرین بار به چه جرمی در زندان بودی؟
آخرینبار به خاطر درگیری در زندان بودم.
با شلیک گلوله دستگیر شده بودی؟
من هر بار که میخواستم دستگیر شوم، چون تسلیم نمیشدم، با شلیک گلوله گیر میافتادم. پاهایم ١٨تیر خورده است. درست نمیتوانم راه بروم. گاهیوقتها با عصا راه میروم.
خانواده مقتول را میشناسی؟
بله. من چندین سال با مقتول رفتوآمد داشتم و خانوادهاش را میشناختم. برادرهایش نور چشمانم هستند. برای خانوادهاش احترام زیادی قائلم. حسین بهترین دوستم بود. خیلی ناراحتم که او را کشتهام. من اصلا قاتل نبودم، حتی دشمنانم را هم با قدرتنمایی میترساندم، ولی دست به قتل نمیزدم. چه برسد به اینکه دوستم را بکشم.
فکر میکنی بتوانی از آنها رضایت بگیری؟
امیدوارم رضایت بدهند. من یک پسر کوچک دارم، نمیخواهم بدون پدر بزرگ شود.
مقتول آن میهمانی را بهخاطر آزادی تو به پا کرده بود؟
دقیقا نمیدانم. وقتی با من تماس گرفت، نگفت که میهمانی گرفته است. فقط گفت به خانهاش بروم. من اگر میدانستم که در آنجا مشروب میخورند، اصلا نمیرفتم.
مگر خودت مشروب نمیخوردی؟
یک سالی میشد که مشروب خوردن را ترک کرده بودم.
اعتیاد نداشتی؟
هیچوقت اعتیاد نداشتم. فقط مشروب میخوردم که آن را هم ترک کرده بودم، ولی در میهمانی خانه مقتول دوباره مشروب خوردم. ما آن شب هر دو مست بودیم.
اگر پسرت راه تو را پیش بگیرد چه کار میکنی؟
اصلا دوست ندارم مثل من شود. من آرزو دارم پسرم دکتر شود و آینده روشنی داشته باشد. دلم نمیخواهد مثل من پر از حاشیه و دردسر باشد.
خواهر و برادر هم داری؟
فقط یک خواهر داشتم که چندسال پیش بر اثر یک بیماری جان خود را از دست داد.
منبع درآمدت چه بود؟
من کشتیگیر هستم. چندین فن خوب کشتی بلدم که در باشگاه آنها را آموزش میدادم. داروهای بدنسازی هم میفروختم. منبع درآمدم فقط همینها بود.
در کشتی مقامی هم داشتی؟
یکبار مدال جوانان دریافت کرده بودم.
کی متوجه مرگ حسین شدی؟
وقتی داشتم از شهر خارج می شدم.
با هم دوست بودید چرا فرار کردی، می ترسیدی شکایت کند یا می دانستی او را کشتی؟
گفتم میره شکایت می کنه، به همین خاطر فرار کردم.
وضعیت مالی حسین خوب بود؟
بله، هر چقدر حسین پولدار بود من نداشتم و خدار و شکر وضعیت مالی خوبی داشت.
از قبل با حسین اختلاف نداشتی؟
نه، هیچ اختلافی با هم نداشتیم، با هم رفیق بودیم و برادرانش هم با من دوست بودند.
آخرین بار کی دستگیر شدی؟
۳ ماه پیش به خاطر درگیری با یک مشت به درد نخور.
چرا وارد دنیای شرارت شدی؟
جوانی و نادانی.
شنیدم حرف اول شرارت و لات ها را می زنی؟
نه آقا، دست بالای دست زیاده است.
هوادارای زیادی داری؟
طرفدارای من زیاد بود چون کار فولی نداشتم.
کار فول یعنی چی؟
یعنی مزاحم ناموس مردم نشدم، کارهای غیراخلاقی نکردم، دزدی و زورگیری نکردم.
چطور وارد این مسیر شرارت شدی؟
بچگی کردم و پا تو راه غلطی گذاشتم و ماندگار شدم، اشتباه کردم.
درس خواندی؟
تا سیکل درس خواندم.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟
دوست نداشتم درس بخوانم.
از همان بچگی شرور بودی؟
دعوا می کردم ولی شر نبودم و ورزشکار بودم.
به نظرت به عنوان تک فرزند خانه برای خانواده ات نقش مفیدی داشتی؟
وحید در حالی که بغض کرده بود و سرش را به پایین انداخت گفت :نه، پدر و مادرم را پیر کردم.
دوست داری پسرت چه کاره شود؟
دکتر. من نشدم می خواهم اون دکتر بشه.
به فرزندت راه شرارت یاد نمی دهی؟
نه، می خواهم پسرم دکتر شود و تو مسیری برود که من نرفتم.
دنیای لات بازی تمام شده؟
وقتی می فهمی دنیای لات بازی و شرارت تمام شده که یک اشتباه می کنی و باید حسرت بخوری. ای کاش حسین من را دعوت نکرده بود، اگر می دانستم برنامه مشروب خواری است نمی رفتم.
شنیدم یکسال است که مشروب نمی خوری؟
به خدا توبه کرده بودم، حسین اصرار کرد من هم به خاطر رفاقتم خوردم، اگر فحش نمی داد هیچ اتفاقی نمی افتاد.
اگر به قبل برگردیم و حسین فحش بده دوباره با چاقو به او ضربه می زنی؟
هر دو مست بودیم، اون اشتباه کرد فحش داد منم هم اشتباه کردم که او را زدم .
سال ۹۱ هم قتل انجام دادی؟
وحید وقتی این سوال از او پرسیده شده سرش را به پایین انداخت و گفت نمی خواهد در مورد گذشته حرف بزند.
(منبع : رکنا)
عکسهای وحید مرادی بعد از دستگیری :
بیچاره وحید مرادی روحشون شاد یادش گرامی قربانی رفاقت شد