۵ انشا درباره از زبان پنجره + انشا با مقدمه و نتیجه گیری درباره پنجره برای چهارم ابتدایی
انشا درباره از زبان پنجره می توان، از جمله توصیف پنجره ای رو به دریا، پنجره ای در یک روز بارانی، یا پنجره ای که به یک باغ زیبا باز می شود را نوشت. برای دانش آموزان چهارم ابتدایی، انشا می تواند با مقدمه ای درباره زیبایی های طبیعت از پشت پنجره شروع شود و با نتیجه گیری درباره اهمیت توجه به زیبایی های اطراف به پایان برسد.
انشا اول: انشا درباره از زبان پنجره ی رو به دریا
مقدمه: هر روز صبح با صدای امواج دریا از خواب بیدار می شوم. پنجره ای که رو به دریا باز می شود، دنیایی از زیبایی و آرامش را به من نشان می دهد.
بدنه: از پشت پنجره، دریا با عظمت و بزرگی اش به چشم می آید. موج ها به ساحل می رسند و باز می گردند، گویی که با من صحبت می کنند. نور خورشید بر روی آب می درخشد و منظره ای خیره کننده ایجاد می کند. هر بار که به این منظره نگاه می کنم، احساس آرامش و شادی در دلم جاری می شود.
نتیجه گیری: این پنجره به من یادآوری می کند که زندگی پر از زیبایی هاست و باید قدر لحظات را بدانیم. هر روز که از این پنجره به دریا نگاه می کنم، خدا را شکر می کنم که چنین نعمتی به من داده است.
انشا دوم: پنجره ای در روز بارانی
مقدمه: روزهای بارانی همیشه برای من خاص و دوست داشتنی هستند. پنجره ای که به خیابان باز می شود، منظره ای زیبا از باران و طبیعت را به من نشان می دهد.
بدنه: از پشت پنجره، قطرات باران را می بینم که به آرامی بر روی شیشه می ریزند و صدای دلنشین آن ها را می شنوم. خیابان ها خیس و براق شده اند و درختان با برگ های شسته شده، تازه و زیبا به نظر می رسند. بوی خاک نم زده و هوای تازه، حس خوبی به من می دهد و دوست دارم ساعت ها پشت این پنجره بنشینم و به باران نگاه کنم.
نتیجه گیری: این پنجره به من یادآوری می کند که حتی در روزهای بارانی هم می توان زیبایی های زیادی پیدا کرد. باران نعمت خداوند است و باید از آن لذت ببریم.
انشا سوم: درباره از زبان پنجره رو به باغ
مقدمه: پنجره ای که به باغ باز می شود، دنیایی از رنگ ها و عطرها را به من نشان می دهد. هر روز صبح با دیدن این منظره زیبا، روزم را با انرژی و شادی آغاز می کنم.
بدنه: از پشت پنجره، درختان پر از میوه و گل های رنگارنگ را می بینم. پرندگان در باغ پرواز می کنند و صدای دلنشین آن ها فضا را پر کرده است. بوی گل ها و عطر میوه ها به داخل اتاق می آید و حس خوبی به من می دهد. هر بار که به این منظره نگاه می کنم، احساس می کنم در بهشت هستم.
نتیجه گیری: این پنجره به من یادآوری می کند که طبیعت چقدر زیبا و پر از نعمت است. باید قدر این زیبایی ها را بدانیم و از آن ها لذت ببریم.
انشا چهارم: پنجره ای در شب
مقدمه: شب ها وقتی به پنجره نگاه می کنم، دنیایی از ستاره ها و ماه را می بینم که در آسمان می درخشند. این منظره زیبا همیشه برای من جذاب و دلنشین است.
بدنه: از پشت پنجره، آسمان پر از ستاره ها را می بینم که مانند الماس های درخشان در تاریکی می درخشند. ماه با نور نقره ای خود، زمین را روشن کرده و منظره ای رویایی ایجاد کرده است. صدای جیرجیرک ها و نسیم خنک شب، حس آرامش و سکوت را به من می دهد و دوست دارم ساعت ها به این منظره نگاه کنم.
نتیجه گیری: این پنجره به من یادآوری می کند که شب ها هم پر از زیبایی و آرامش هستند. باید از این لحظات لذت ببریم و خدا را شکر کنیم که چنین نعمت هایی به ما داده است.
انشا پنجم: پنجره ای رو به کوهستان
مقدمه: پنجره ای که به کوهستان باز می شود، منظره ای از عظمت و شکوه طبیعت را به من نشان می دهد. هر روز با دیدن این منظره، احساس قدرت و انرژی می کنم.
بدنه: از پشت پنجره، کوه های بلند و پوشیده از برف را می بینم که به آسمان سر برافراشته اند. درختان سبز و رودخانه های جاری در دامنه کوه ها، منظره ای زیبا و دلنشین ایجاد کرده اند. هر بار که به این منظره نگاه می کنم، احساس می کنم در دل طبیعت هستم و از زیبایی های آن لذت می برم.
نتیجه گیری: این پنجره به من یادآوری می کند که طبیعت چقدر بزرگ و قدرتمند است. باید از این زیبایی ها الهام بگیریم و قدر لحظات زندگی را بدانیم.
نظرات