ساعتچی

۶ انشا درباره باران + ایده های جذاب برای انشا باران در پایه پنجم و ششم ابتدایی

0

باران یکی از زیباترین پدیده های طبیعی است که به زندگی رنگ و طراوت می بخشد. صدای قطرات باران بر روی زمین و درختان، آرامش خاصی را به همراه دارد و بوی خاک مرطوب پس از بارش، حس تازگی را منتقل می کند. باران نه تنها برای گیاهان و جانوران حیات بخش است، بلکه یادآور رحمت الهی و زیبایی های طبیعت نیز می باشد. در ادامه ۶ انشا درباره باران برای شما آماده کرده ایم که می توانید ایده بگیرید.

6 انشا درباره باران + ایده های جذاب برای انشا باران در پایه پنجم و ششم ابتدایی

۶ انشا درباره باران

باران یکی از زیباترین پدیده های طبیعی است که هر بار که می بارد، دنیا را تغییر می دهد. وقتی باران شروع به باریدن می کند، همه چیز تازه و شاداب به نظر می رسد. صدای قطرات باران بر روی سقف و زمین، آرامش خاصی را به همراه دارد. درختان و گل ها با هر قطره باران جان تازه ای می گیرند و رنگ هایشان زنده تر می شود. بوی خاک مرطوب پس از بارش، حس تازگی و زندگی را به ما منتقل می کند. من همیشه دوست دارم در روزهای بارانی بیرون بروم و زیر چترم قدم بزنم. وقتی باران می بارد، احساس می کنم که طبیعت در حال شست وشوی خود است و همه چیز را پاک و نو می کند. باران نه تنها به گیاهان کمک می کند، بلکه روح ما را نیز تازه می کند و یادآور رحمت الهی است.

انشا درباره باران

انشا ۲: احساسات در روز بارانی

روزهای بارانی همیشه برای من خاص هستند. وقتی باران شروع به باریدن می کند، احساساتی مانند آرامش و شادی در من ایجاد می شود. صدای قطرات باران بر روی پنجره، برایم مانند یک موسیقی دلنشین است. در این روزها، من بیشتر دوست دارم در خانه بمانم و کتاب بخوانم یا فیلم تماشا کنم. گاهی هم با خانواده ام دور هم جمع می شویم و چای داغ می نوشیم. وقتی به بیرون نگاه می کنم، دوست دارم ببینم که چگونه گیاهان و درختان با هر قطره باران زنده تر می شوند. همچنین، روزهای بارانی باعث یادآوری خاطرات خوشی از بازی کردن زیر باران با دوستانم می شود. این روزها به من یادآوری می کنند که زندگی پر از زیبایی هاست و باید از هر لحظه آن لذت ببریم.

انشا درباره صدای باران

انشا ۳: تاثیر باران بر طبیعت

باران تأثیر بسیار زیادی بر روی طبیعت دارد. هر زمان که باران می بارد، زندگی دوباره ای در زمین آغاز می شود. گیاهان و درختان با هر قطره آب جان تازه ای می گیرند و شکوفه های جدیدی به وجود می آورند. این آب برای رشد محصولات کشاورزی نیز ضروری است و بدون آن، زندگی دشوار خواهد بود. همچنین، باران به پرندگان و حیوانات کمک می کند تا آب مورد نیاز خود را پیدا کنند. پس از بارش باران، زمین بوی خوشی از خاک مرطوب را منتشر می کند که حس تازگی را به ما منتقل می کند. من همیشه دوست دارم بعد از یک روز بارانی به پارک بروم و ببینم که چگونه طبیعت با زندگی جدیدی پر شده است. این تغییرات نشان دهنده قدرت طبیعت و اهمیت آب در زندگی ما هستند.

انشا ۴: خاطرات روزهای بارانی

خاطرات روزهای بارانی همیشه برای من شیرین هستند. یکی از بهترین خاطرات من مربوط به یک روز بارانی تابستانی است که با دوستانم تصمیم گرفتیم زیر باران بازی کنیم. وقتی اولین قطرات باران بر روی زمین افتاد، خوشحالی ما دوچندان شد. همه با هم دویدیم و زیر آسمان ابری خندیدیم. لباس های ما خیس شد، اما هیچ کس اهمیتی نمی داد؛ زیرا لحظات شادی را تجربه می کردیم. صدای خنده هایمان با صدای باران ترکیب شده بود و این تجربه برای همیشه در ذهنم باقی ماند. بعد از بازی، وقتی به خانه برگشتیم، احساس شادابی و سرزندگی داشتیم. این روزها به من یادآوری کردند که باید از لحظات ساده زندگی لذت ببریم و با دوستانمان خاطرات خوش بسازیم.

انشا درباره بوی باران

انشـا ۵: آداب و رسوم مرتبط با بـاران

باران در فرهنگ های مختلف نمادهای خاصی دارد و آداب و رسوم جالبی با خود به همراه دارد. در برخی از مناطق، مردم برای طلب باران دعا کرده یا مراسم خاصی برگزار می کنند تا رحمت الهی را جلب کنند. همچنین در بسیاری از کشورها، جشن هایی برای استقبال از فصل بارانی برگزار می شود که شامل رقص ها و آوازهای محلی است. این مراسم ها نشان دهنده ارتباط عمیق انسان ها با طبیعت است و اهمیت آب را در زندگی آن ها نشان می دهد. همچنین در برخی فرهنگ ها، روزهای بارانی زمان مناسبی برای جمع شدن خانواده ها دور همدیگر است تا با هم وقت بگذرانند و داستان هایی تعریف کنند. این آداب باعث تقویت روابط اجتماعی و فرهنگی میان مردم شده و زیبایی های زندگی را بیشتر نمایان می کند.

انـشا ۶: داستانی درباره یک روز بـارانی

یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که بیرون هوا ابری است و شروع به باریدن کرده است. ابتدا کمی ناراحت شدم زیرا برنامه داشتم که با دوستانم به پارک بروم؛ اما بعد تصمیم گرفتم از این روز استفاده کنم. چتر بزرگم را برداشتم و به بیرون رفتم. وقتی زیر چتر قدم زدم، صدای قطرات باران بر روی چتر شنیدنی بود. ناگهان دیدم چند کودک دیگر هم زیر باران بازی می کنند! من هم به آن ها ملحق شدم و شروع کردیم به دویدن و خندیدن زیر قطرات آب. لحظاتی پر از شادی را تجربه کردم؛ حتی فراموش کردم که لباس هایم خیس شده اند! بعد از مدتی بازی کردن، تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم؛ اما این روز برای همیشه در خاطر من باقی ماند چون یادآور شادی های ساده زندگی بود.

نظرات