ساعتچی

بهترین و کامل ترین انشا درمورد کتاب برای تمامی مقاطع تحصیلی با مقدمه و نتیجه گیری

0

انشا درباره کتاب : نوشتن انشا در پایه های ابتدایی و حتی دوره اول راهنمایی ضروری است. پس باید موضوع خاص و زیبا و سرگرم کننده باشد. در ادامه همراه حرف تازه باشید.

بهترین و کامل ترین انشا درمورد کتاب برای تمامی مقاطع تحصیلی با مقدمه و نتیجه گیری

بهترین و کامل ترین انشا درمورد کتاب برای تمامی مقاطع تحصیلی با مقدمه و نتیجه گیری

مقدمه:

سلام بر یار بر بی همتای من کتاب که همواره یادش ، نامش و خودش موجب سعادت است و بس . تو را چون جان شیرین دوست می دارم و تا زنده ام در کنارم خواهی بود.

بدنه:

تو بهارجاویدان و پر از گلی که روح طراوت و شادی، زندگی و عشق را درمن زنده می کنی. تو مرا به دنیای شگفت انگیزه خلقت می بری و بهترین ها را به من می آموزی.تو بهترین، باصفاترین، آرام ترین و بی خطر ترین دوستی هستی که من با تمام وجود تو را دوست می دارم. تو به من راه و رسم مردانگی و محبت را آموختی. تو بهار ناب آموختنی که من با تو رویش و سرسبزی را می آموزم. چراغ دانش تو خنکای لذت بخش صبح تابستانی است که امیدت به من زندگی یاد می دهد. تو که باشی دنبال سایه می گردم تا همراه تو و سایه به آرامش برسم و بخوانمت. تو را بسیار دوست می دارم.تو دریای نیلگون و آرامی هستی که هرچه بیشتر به عمق تو سر می زنم بیشتر خدا را می شناسم تو برای من همان نسیم روح بخشی که به صورتم آرام آرام حس زندگی می دهی و من با بودن در کنار تو غم هایم را از یاد می برم تو به من صبر، مهربانی، استقامت، حوصله و توکل را می‌آموزی تا در هر شرایط سخت همراه تو به آرامش برسم و از خدا یاری بخواهم.تو اقیانوس بی کران متانت و آرامش و سکوتی که همراهت جهان زیبا می شود و نگرشم به دنیا و مردمانش تغییر می کند. تو تمام مطالب کتاب های پیامبران بزرگ را در خود داری و کم کم و با محبت و بی دغدغه به من یاد می دهی. من تو را در کنار خودم که نه از خودم می دانم و مطمئن هستم که روزی با خواندن مکرر تو از خواب غفلت بیدار خواهم شد و خدا هم دستم را خواهد گرفت.تو شاید مانند یک پیامبر هادی و راهنمای من باشی و دستم را بگیری تا در منجلاب نادانی و زشتی و گمراهی نمانم. رسالت تو عظیم است و کارت دشوار چون هیچ کس نمی خواهد بیدار شود و همه خودشان را به خواب زده اند و دنیا در حال فروپاشی است. همه مردم در جهل و ظلمت غوطه می خورند و خدا را از یاد برده اند.

نتیجه :

روزها از پی هم می آیند و می روند و عمر می گذرد کاش به جای هرز دادن عمر و ثانیه های بی بازگشت عمر سری به دوستی قدیمی بزنیم و کتاب را به آغوش خود بازگردانیم.

 

نظرات