ساعتچی

علت فوت ناگهانی مادر لیلا حاتمی چه بود، زری خوشکام مادر لیلا حاتمی کیست + عکسها

0

علت فوت ناگهانی مادر لیلا حاتمی چه بود، زری خوشکام مادر لیلا حاتمی کیست + عکسها

لیلا حاتمی در سوگ مادر نشست زری خوشکام مادر لیلا حاتمی بازیگر درگذشت، زندگی مادر لیلا حاتمی از زری خوشکام تا زهرا حاتمی؛ زری خوشکام مادر لیلا حاتمی کیست و علت فوت و درگذشتش و معرفی کامل پدر و مادر این بازیگر را در مجله حرف تازه میخوانید

مادر لیلا حاتمی درگذشت

زری خوشکام مادر لیلا حاتمی دار فانی را وداع گفت. علت فوت زری خوشکام مادر لیلا حاتمی بازیگر معروف سکته قلبی و ایست قلبی ذکر کرده اند. زری خوشکام بازیگر قدیمی سینمای ایران همسر علی حاتمی و مادر لیلا حاتمی امروز ۲۸ اردیبهشت ماه دار فانی را وداع گفت.

بیوگرافی مادر لیلا حاتمی کیست

لیلا حاتمی بازیگر سینما و تلویزیون سوگوار مادرش شد. زری خوشکام؛ بازیگر قدیمی قبل از انقلاب مادر لیلا حاتمی می باشد که در واپسین روزهای ماه اردیبهشت در ۲۸ اردیبهشت ماه دارفانی را وداع گفت.

لیلا حاتمی بازیگر خوب کشورمان سال های گذشته پدرش را از دست داده بود و حالا سوگوار مادر هنرمندش شد.

از زری خوشکام تا زهرا حاتمی؛ مادر لیلا حاتمی کیست

اسم او با کارگردان نام‌آشنای سینما گره خورده است. به گفته‌ی خودش مدت سی سال ممنوع التصویر بوده، با این حال دوباره به سینما بازگشته و حرفه‌اش را سرگرفته است. زری خوشکام بازیگر قدیمی ایرانی که پس از انقلاب با نام زهرا حاتمی شناخته می‌شود کارنامه‌ی هنری پر باری دارد. او از سال ۱۳۵۰ وارد عرصه بازیگری شد و اولین فیلمی که در آن به ایفای نقش پرداخت «کلبه‌ای آن سوی رودخانه» بود. او در این فیلم در برابر ناصر ملک مطیعی بازی کرد

زری خوشکام بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی است که در ۸ دی ۱۳۲۶ در اصفهان به دنیا آمد. وی همسر علی حاتمی کارگردان شهیر ایرانی است. زری خوشکام سابقه حضور در آثاری همچون طلاخون، شعله ور، در دنیای تو ساعت چند است؟ و جهان پهلوان تختی را در کارنامه هنری خود دارد.

علت فوت ناگهانی مادر لیلا حاتمی چه بود، زری خوشکام مادر لیلا حاتمی کیست + عکسها

در زندگی و زمانه بازیگر ناآشنای ایرانی و بازگشت دوباره به سینما با بازی در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»» امده:

حضور دوباره در سینما آرزوی من بود. اصلا نمی‌توانستم از سینما دور باشم. ٣٠ سال اصلا اجازه نداشتم جلو دوربین بیایم. مرا ممنوع‌الچهره کرده بودند. با شروع ساخت فیلم تختی در نقش خودم (همسر علی حاتمی) حضور داشتم (که چقدر هم پشیمانم در آن پروژه همکاری کردم)، پس‌از‌آن فیلم‌نامه‌ای که مطابق سلیقه‌ام باشد، پیشنهاد نمی‌شد. تا وقتی که آقای یزدانیان مشغول نگارش سناریوی «در دنیای تو ساعت چند است؟» بودند.

او را منزل دخترم دیدم، از من خواستند فیلم‌نامه را بخوانم. فیلم‌نامه خوبی بود. بعد که فیلم‌نامه بازنویسی شد، بار دیگر آن را خواندم و این بار آن را بیشتر پسندیدم. آقای یزدانیان گفتند نقش خوبی در این سناریو هست، حوا که نقش یک مادر است. بازی می‌کنی؟ من هم به شوخی گفتم ببین من نقش مادر بازی نمی‌کنم، فقط مادر لیلا حاتمی هستم. ایشان هم خندید و گفت اتفاقا در این فیلم هم مادر لیلا هستی

از زری خوشکام تا زهرا حاتمی؛ زندگی و زمانه بازیگر ناآشنای ایرانی

پدر و مادر لیلا حاتمی

پدر لیلا حاتمی علی حاتمی کارگردان است. او اصالتا تهرانی و در عرصه سینما فعالیت داشت و مادرش نیز اصالتا تهرانی و خانم زهرا خوشکام یا زهرا حاتمی می باشد که ساعاتی پیش درگذشت. پدر و مادر لیلا حاتمی به فاصله چند سال از هم فوت کردند. اینروزها روزی سختی برای این بازیگر کشورمان است و داغدار از دست دادن عزیز از دست رفته اش می باشد.

ماجرای خواستگاری

آشنایی من و علی حاتمی از اواخر سال ۴۹ آغاز شد. آقای محمدعلی فردین در تدارک تهیه فیلم «مترسک» بود که کارگردانی آن بر ‌عهده علی بود. شخصیت اصلی فیلم زن بود و هفت بازیگر مرد داشت که یکی از نقش‌ها را هم قرار بود خود مرحوم فردین بازی کند. تصمیم علی این بود که ترکیب بازیگران تلفیقی از هنرمندان تئاتر و سینما باشد. برای بازیگر زن هم دنبال چهره تقریبا ناشناخته یا کمتر دیده‌شده‌ای بود. یک روز با آقای احمد شیرازی که قبلا با او فیلم «کلبه آن سوی رودخانه» را کار کرده بودم، در ماشین مشغول گفت‌وگو درباره انتخاب بازیگر بودند که تصویر من را روی جلد مجله ستاره سینما می‌بینند و به ایشان می‌گویند چنین چهره‌ای برای این نقش می‌خواهند. سؤال می‌کنند این بازیگر ایرانی است یا ایتالیایی و الان کجاست. آقای شیرازی اعلام می‌کنند پیش از این با من همکاری داشته‌اند. آن ایام من در اسالم و لوکیشن فیلم رضا میرلوحی (تپلی) که یک کارخانه چوب‌بری بود، حضور داشتم و چند روزی به تهران آمده بودم که از طرف آقای فردین به دفتر کارشان دعوت شدم. برای اولین‌بار آقای حاتمی را در آنجا دیدم. این دیدار صرفا جلسه معارفه و آشنایی بود و خیلی جدی درباره کار صحبت نکردیم؛ حتی خلاصه قصه را‌ هم برای من تعریف نکردند. جلسه به دلیل دندان‌درد علی حاتمی و قرار دندان‌پزشکی ایشان نیمه‌کاره ماند و مابقی صحبت‌ها به جلسه بعدی موکول شد. در جلسه دوم آقای حاتمی قصه را برایم تعریف کردند؛ خیلی خوشم آمد، اما گفتم این روزها درگیر کار آقای میرلوحی در اسالم هستم. ایشان هم اطمینان دادند که لوکیشن «مترسک» قرار است همان‌جا باشد.

آن روزها آقای فردین به صورت هم‌زمان در تدارک ساخت دو فیلم بود؛ کارگردانی یکی با علی حاتمی بود و دیگری (راز درخت سنجد) با جلال مقدم. تیم آقای مقدم در «هتل قاضیان» ساکن شده بود و ما در «هتل بندر انزلی». یک روز بعدازظهر آقای حاتمی و آقای شیرازی به اسالم و لوکیشن فیلم «تپلی» آمدند و از من خواستند بعد از پایان کار آنها را همراهی کنم و یک جلسه روخوانی در هتل محل استقرار گروه داشته باشیم. بعد از کار به بندر انزلی رفتم و آقای حاتمی دوباره داستان را تعریف کردند و درباره نقش‌ها توضیح دادند.

دو، سه روز بعد دوباره به محل استقرار تیم تولید «مترسک» دعوت شدم. قرار بود بخشی از صحنه‌های مربوط به حضور من فیلم‌برداری شود. بخش‌هایی از کار گرفته شد و همه‌چیز طبق برنامه به خوبی و خوشی پیش رفت. فردای آن روز اما آقای حاتمی سر صحنه نیامد و فقط آقای شیرازی، من، آقای کسبیان و یکی، دو نفر دیگر سر صحنه حاضر شدیم، من گفتم تا زمانی که کارگردان نباشد، کار نمی‌کنم. وسایل را جمع کردیم و به هتل برگشتیم. موقع شام آقای حاتمی سؤال کردند که چرا کار نکردید و من هم گفتم تا کارگردان نباشد، من کار نمی‌کنم، اگر قرار است کار بدون حضور شما انجام شود به من هم بگویید تا درباره ادامه همکاری تصمیم بگیرم. گفتند راجع به این موضوع بعد از شام و کنار ساحل صحبت کنیم. آن‌ شب توضیح دادند که دلیل غیبت امروزشان اختلاف‌نظر کوچکی با فردین بوده که برطرف شده و از فردا همه‌چیز طبق روال پیش خواهد رفت. با اطمینان از حضور آقای حاتمی، طبق برنامه پنج صبح از خواب بیدار شدیم و به سمت لوکیشن حرکت کردیم. آن زمان همه‌چیز؛ از گریم گرفته تا وسایل و لباس و… برعهده بازیگر بود. سر صحنه بعد از هماهنگی لباس که خود آقای حاتمی و کامران قدکچیان برعهده داشتند، نوبت به کلاه‌گیس که رسید، من متوجه شدم فراموش کرده‌ام آن را از هتل بردارم. فاصله لوکیشن تا هتل حدود یک‌ساعت‌ونیم بود.

آقای حاتمی بلافاصله از آقای افشار (مدیر تهیه) خواستند که هرچه سریع‌تر کلاه‌گیس من را از هتل بیاورند. منتظر بازگشت آقای افشار بودیم که در همین حین آقای فردین به لوکیشن رسیدند و گفتند چرا کار نمی‌کنید، همه‌چیز که حاضر است؟ آقای حاتمی ایشان را کنار کشیدند و در حال توضیح برای دلیل این تعلل بودند که یک‌دفعه صدای آقای فردین بلند شد که «معلوم است وقتی کارگردان بازیگرش را تا ۱۲ شب می‌برد لب دریا، بازیگر یادش می‌رود که کلاه‌گیسش را بیاورد». پیش از این اتفاق، آقای فردین بعد از جلسات نشست و روخوانی به من گفته بودند که از نگاه‌ها و توجه علی حاتمی متوجه علاقه‌شان به من شده‌اند. گفتند مراقب باشم، چون می‌ترسیدند که این علاقه‌مندی موجب برهم‌خوردن برنامه تولید فیلم شود. بعد از توصیه فردین، من هم دقت کردم و فهمیدم حدس‌های ایشان درست بوده و این علاقه شروع شده است (با خنده). خلاصه اینکه آن روز اوج عصبانیت آقای فردین بود و گفتند اصلا بساط فیلم را جمع کنید. همه ما ناراحت از اینکه کار انجام نمی‌شود، چاره‌ای نداشتیم جز اطاعت از ایشان. همه وسایل و گروه را جمع کردیم و طبق دستورشان همان روز به سمت تهران حرکت کردیم. خودشان که درگیر فیلم آقای مقدم بودند، همان‌جا ماندگار شدند.

من به همراه علی حاتمی و کامران قدکچیان به سمت تهران حرکت کردیم. در میانه راه برای رفع خستگی پیاده شدیم و در حال قدم‌زنی بودیم که آقای حاتمی بی‌مقدمه به من گفتند: «زن من میشی؟» لحن و فضای طنز کلامشان را حس کردم و من هم در پاسخ به شوخ‌طبعی ایشان بلافاصله گفتم: «بله». از فردای روزی که به تهران برگشتیم، حدود یک هفته تا ۱۰ روز برای آشنایی بهتر با هم قرار ملاقات و شناخت بیشتر داشتیم، من هم درباره احساسم نسبت به حاتمی به اطمینان رسیدم و در نهایت ایشان به شکل جدی اعلام کردند که قصد دارند برای خواستگاری به خانه‌مان بیایند.

با آغاز زندگی مشترک با علی، همه ۱۲ قرارداد پروپیمانی را که داشتم، به‌همراه پیش‌قسط‌هایی که گرفته بودم، پس دادم. از همین‌رو تهیه‌کننده‌ها ما را کنار گذاشتند و بایکوت کردند. به علی پیشنهاد کار نمی‌دادند و در مجموع روزگار خیلی خوشی نداشتیم.

نظرات