آوا دختر ۴ ساله ارومیه ای کیست + بیوگرافی آوا دختر بچه ارومیه ای و درگذشت +عکس
آوا دختر ۴ ساله ارومیه ای کیست + بیوگرافی آوا دختر بچه ارومیه ای و درگذشت +عکس
آوا دختر ۴ ساله اهل ارومیه می باشد که به علت شکنجه نامادری خود درگذشت. این دختر بچه که به علت پرت کردن از پله که توسط نامادری سنگدل صورت گرفت به کما رفته بود در نهایت ۳ دی ماه ۱۴۰۲ درگذشت. آوا کوچولو تنها ۴ سال داشت و می توانست سال ها زندگی کند. اما نامادری وی حق زندگی کردن را از او گرفته و راهی گورستان کرد. مادر آوا او و پدرش را ترک کرده و راهی ترکیه شد و پدر آوا مجبور به ازدواج دوم شد. ادامه بیوگرافی آوا دختر ۴ ساله ارومیه ای +درگذشت آوا دختر بچه ۴ ساله ارومیه ای و عکس نامادری و مادر و پدر و مادرش را در ادامه می خوانید
بیوگرافی آوا دختر بچه ۴ ساله ارومیه ای
آوا دختری ۴ ساله ارومیه ای می باشد که به علت شکنجه نامادری در ۳ دی ماه ۱۴۰۲ درگذشت. این دختر بچه که به علت پرت کردن از پله که توسط نامادری سنگدل صورت گرفت به کما رفته بود در نهایت ۳ دی ماه ۱۴۰۲ درگذشت. مادر آوا او و پدرش را ترک کرده و راهی ترکیه شد و پدر آوا مجبور به ازدواج دوم شد. پدر آوا ۳۸ ساله و کارگر است.
فوت و درگذشت
آوا دختر ۴ ساله ارومیه ای بر اثر پرت کردن نامادری از پله، بعداز اینکه براثر شدت جراحات به کما رفته بود، ساعاتی پیش درگذشت. این دختر ۴ سال ارومیه ای که هفته گذشته خبر آزار و اذیت و شکنجه وی توسط نامادری اش منتشر شده بود، بعداز اینکه براثر شدت جراحات به کما رفته بود، ساعاتی پیش درگذشت.
رییس بیمارستان شهید مطهری ارومیه گفت: آوا کودک چهارساله ارومیه ای با وجود تلاش پزشکان، جان خود را از دست داد.
سید رضا قائمی روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: این کودک دقایقی پیش در بیمارستان شهید مطهری فوت کرد.
به گزارش ایرنا، آوا کودک چهارساله ای است که از اوایل هفته گذشته در بیمارستان بستری بود و علت این بستری نیز از سوی نزدیکان او، ضایعه مغزی و شدت جراحات ناشی از شکنجه های نامادری عنوان شده بود.
این دختر چهارساله حدود ۱۰ روز در بیمارستان شهید مطهری ارومیه بستری بود.
نامادری سنگدل ارومیه ای نیز با دستور مقام قضایی در زندان به سر می برد.
پدر آوا دختر چهار ساله ارومیه ای که بر اثر شکنجه نامادری درگذشت
پدر آوا، دختر ۴ سالهای که بر اثر کتککاری نامادری به کما رفته است، گفت: خودم طناب دار را بر گردن نامادری آوا می اندازم، کسی به جز من حق این کار را ندارد.
مادر آوا دختر ۴ ساله ارومیه ای کجاست
مادر آوا او و پدرش را رها کرد و هم اکنون در ترکیه زندگی می کند، پدر آوا می گوید: بعد از گشتن به دنبال مادر آوا فهمیدم به ترکیه رفته است، غیابی از من طلاق گرفت، بعد از هفت ماه به ایران برگشت، حالا هم من و مادربزرگ مادری آوا و بقیه در طول روز در بیمارستان هستیم و مادر آوا روزها در خانه کیف میکند و شبها به کنار آوا میآید!
یکی ازبستگان بسیار نزدیک آوا میگوید: «پدر و مادر آوا، ۱۵سال پیش ازدواج کردند و تا شش، هفت سال بچهدار نشدند، بعد از مدتی، خدا به آنها یک دختر و پسر داد. آراز ۸ ساله است و آوا هم ۴ ساله. آنها تا مدتی زندگی خوبی داشتند اما بعد به خاطر اختلافاتی که داشتند، مادر آوا جدا شد و با مرد دیگری ازدواج کرد. تابستان امسال پدر آوا با یکی از فامیلهای خودش ازدواج کرد. شوهر این زن فوت شده بود و خودش هم دو بچه داشت اما بعد از فوت او، پدرشوهرش بچهها را گرفته بود.
به این زن گفتم آوا و آراز بچه هستند و به محبت احتیاج دارند، خودت مادری و محبتت را دریغ نکن. او هم به دروغ قبول کرد. او هیچ مشکلی در رفتارش نداشت و به همسایهها گفته بود مگر خودم بچه ندارمکه بخواهم بچه مردم را اذیت کنم! یک روز آوا مریض شد. او را به درمانگاه بردند و دکتر با دیدن زخمهای بدن آوا از او پرسید چرا بدن بچه اینطور است؟ نامادری هم گفت چه میدانم و بعد با دکتر دعوا کرد و بدون گرفتن داروهای بچه برگشت.»
با بغض ادامه میدهد: «برادرزن یکی از همسایهها میگفت نامادری هرروز آوا را در اتاق انتهای خانه، زندانی کرده و با سیخ داغ بدنش را میسوزاند. ۱۰ بار به خانه این زن رفتم اما چون دوربین مداربسته داشت، وقتی مرا میدید، در را باز نمیکرد. آراز و آوا هر دو کتک میخوردند اما چون آراز به مدرسه میرفت، کمتر کتک میخورد اما آوا چون دائم در خانه بود، کتکش میزد. نامادری به پلیس گفته بود به بچهها میگفتم فلانکار را انجام بده یا دستت را بشوی، انجام نمیدادند من هم کتک میزدم. به پدر بچهها پیشنهاد دادم دوربین مداربسته در خانه نصب کند و بچهها را با زنی که نمیشناسیم تنها نگذارد که این اتفاق تلخ افتاد.
دکتر آوا میگفت یک کلیه آوا دارد از دست میرود و داروهایی برای جلوگیری از خونریزی مغزی تزریق کردهایم. فقط میخواهیم دستگاهها به آوا وصل باشد تا شاید بههوش بیاید. به دولت التماس میکنم نامادری را مجازات کند. پدرش خیلی گریه میکند و میگوید ایکاش زودتر همه چیز را میفهمیدم.»
اولین حرفیکه پدر آوا به ما میزند، مجازات نامادری است. بعد میگوید باید همه بدانند چه بلایی سرم آمدهاست. اگر قانون از من حمایت نکند، خودم آن را اجرا میکنم. پدر آوا ۳۸ ساله و کارگر است.
در خانه دوربین مداربسته داشتید؟
چون در شهرستان کار میکنم، برای امنیت خانه و پرسه احتمالی خلافکاران دوربین نصب کردم، برای بچهها نبود.
نحوه ازدواج
پدر اوا می گوید: من هیچ آزاری به زن اولم نرساندم اما رفت. تا ۶ ماه بچههایم آواره خانه پدر ومادرم، پدرومادر زن سابقم و اقوام بودند تا اینکه خانواده زن سابقم گفتند دوباره ازدواج کن تا زنت از بچههایت نگهداری کند. بعد از دیدن این خانم گفتم دو بچه دارم و نباید یک خط به ناخن آنها بیفتد. او هم گفت همانطور که میخواهی مراقب بچههایت هستم. من هم فکر کردم زن خوبی است اما نمیدانم چرا اینطور شد.
چند وقت با هم زندگی کردید؟
سه، چهارماه.
شکنجه نامادری ارومیه ای
گاهی که بچهها را میشستم، هیچ آثاری از شکنجه روی بدنشان نبود. به بچهها گفتم بابا، اگر شما را اذیت میکند به من بگویید، خودم دستش را میگیرم و پرت میکنم جلوی خانوادهاش اما بچهها قسم خوردند که اذیت نمیکند، نمیدانم شاید از ترس اینطور میگفتند. من بچهها را با نذر و نیاز از امام رضا(ع)گرفته بودم. حقم این نبود.
چطور متوجه شدید که آوا در بیمارستان بستری است؟
تبریز بودم که زن دومم صبح زنگ زد و گفت آوا از پلهها افتاده و تشنج کردهاست، گفتم بچهام هیچ بیماری ندارد. از تبریز به ارومیه برگشتم و بعد از تعویض لباس رفتم بیمارستان. آنطور که پزشکی قانونی گفته بود، بچه من تشنج نکرده، شکنجه شده بود. باورنکردم، هرکسی گفت او شکنجه شده است، باور نکردم. با خودم گفتم در خانه دوربین دارم ببینم چه خبر است. وقتی فیلم دوربین مداربسته را دیدم، متوجه شدم آوا را شکنجه کرده است. دنیا روی سرم خراب شد. به خدا جگرم آتشگرفته است از دیدن آن صحنهها.
نظرات