ساعتچی

اشعار درباره برف + شعرهای زیبا از شاعران معروف درباره برف، عشق و زندگی

0

در این پست می توانید اشعار کوتاه درباره زمستان و اشعار درباره برف و شعرهای زیبا از شاعران معروف درباره برف، عشق و زندگی و عکس استوری برف و شعرهای زیبا و خاص درباره برف و متن های معروف درباره برف را مشاهده کنید.

   اشعار درباره برف

اشعار درباره برف

سرمای هزار زمستان در دلم جاخوش کرده
بعد رفتن‌ات
من پیر شده‌ام
آنقدر پیر
که دست‌های یخی آدم برفی‌ها
یاد تو را از شانه‌هایم می‌تکانند
و من…
من هیچ…
فقط شعرهای عاشقانه‌ام را
های‌های گریه می‌کنم

اشعار درباره برف

‌قول داده بودی
با اولین برف بـه خیابان برویم
و آدم برفی رویایی مان را بسازیم
امروز برف آمد
اما
چطور انتظار کسیکه نیست را بکشم
هویج را در سوپ ریختم
دکمه ها را بـه لباسم دوختم
کلاه را بر سرم گذاشتم
دوتکه چوب را در شومینه انداختم
قدری برف برداشتم
سردی روز قرار را
حس کردم و
در حسرت دستان گرمت سوختم…

اشعار درباره برف

نه برف مرا میترساند و نه سرما
ولى در این حجم سنگین تنهایی ام
براى گرم شدن بهانه اى ندارم
جز این که دوستت داشته باشم…

اشعار درباره برف

شعر زیبای عاشقانه با مضمون برف زمستانی

دم سرد زمستانی سرشک ابر نیسانی
پی این بود، می‌دانی، که عالم را بخنداند

تا نگویی در زمستان باغ را مستی نماند
مدتی پنهان شدست از دیده مکار مست

اشعار درباره برف

برف می‌بارید و مـا آرام

گاه تنها، گاه با هم، راه می‌رفتیم

چـه شکایت‌ های غمگینی که میکردیم

یا حکایت‌ های شیرینی که میگفتیم

هیچ کس از مـا نمی دانست

کز کدامین لحظه شب کرده بود این باد برف آغاز

اشعار درباره برف

اصلِ زمستان این است
من باشم تو باشی و آغوشت
حالا این وسط برف و باران هم بیاید

اشعار درباره برف

متن با موضوع برف

خوشبختی می‌تونه نوشیدن یک فنجان قهوه گرم در دل یک زمستان سرد، در کنار عزیزترینت باشه…
خوشبختی می‌تونه داشتن آدمی باشه که برات قشنگ‌ترین شال گردن‌های عالم رو ببافه..
و خوشبختی می‌تونه تماشا کردن دانه‌های زیبای برف از پشت پنجره یک کلبه‌ی پر از عشق باشه…

اشعار درباره برف

بیا عشق مـن

بیا تا قدم‌های گرمت برف‌ ها را آب کند

بیا تا چشمه‌ ها بجوشند

بیا تا رود‌ها دوباره جاری شوند

و درختان دوباره تن پوش سبز در بر کنند

بیا که این دل بی قرار مـن

دیگر سرمای نبودنت را تاب ندارد

اشعار درباره برف

بـه مـن نگاه کن

درست بـه چشم‌ هایم

می‌دانم که تازه از زیر چتر برگشته‌ ای

می دانم که وقت نمی کنی دلت برایم تنگ شود

ولی مـن از دلتنگی تمام وقت‌ ها برگشته‌ ام

برادران بارانی‌ ام

که زیر چتر

خواهران برفی‌ ام

که بی‌ چتر

دارم بـه شهر شما دست میکشم

دارد از وقت‌ هایی که ندارید

صدای دورترین سرودهای جهان می‌آید

نظرات