بیوگرافی اکبر گلپا (گلپایگانی) خواننده کیست و همسر و فرزندان +آثار و عکس درگذشت
بیوگرافی اکبر گلپا (گلپایگانی) خواننده کیست و همسر و فرزندان +آثار و عکس درگذشت
اکبر گلپا با نام کامل اکبر گلپایگانی خواننده قدیمی ایرانی قبل از انقلاب می باشد که سال ها به دلیل ممنوع الکاری از صحنه موسیقی دور بود و در نهایت ساعاتی پیش در بیمارستان نیکان درگذشت. او متولد ۱۰ بهمن ماه سال ۱۳۱۲ در تهران بود. که شامگاه روز شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲ در سن ۸۹ سالگی درگذشت. اکبر گلپایگانی با نام اکبر گلپا در بین مردم شناخته میشد و یکی از بزرگان و برجستهترین خوانندگان موسیقی ایرانی بود. که از دانشکده افسری انصراف داد تا وارد حرفه موسیقی شود. ادامه بیوگرافی اکبر گلپایگانی کیست و اهل کجاست، عکس ها و زندگی شخصی اکبر گلپا و همسرش و فرزندان، زندگی شخصی و هنری اکبر گلپایگانی از کودکی تا شهرت همراه با آثار و افتخاراتش از مجله حرف تازه مشاهده نمایید. با ما در حرف تازه همراه باشید.
اکبر گلپایگانی دارای ۴ برادر می باشد. عباس، حسن، محمد و محمود برادران اکبر گلپا هستند که هر کدام در حرفه های مختلفی فعالیت دارند. حسن گلپا مدرس آواز و استاد دانشگاه و محمد گلپا خواننده مشهور به نام گلریز و دیگر برادرش به نام محمود مهندس و مدرس آواز می باشد. آنها یک خواهر به نام مریم دارند. او دو دختر به نام های ساقی و ساغر دارد و گلرخ گرایلی همسرش می باشد.
بیوگرافی اکبر گلپایگانی
اکبر گلپایگانی با نام مستعار گُلپا در دهم بهمن ماه ۱۳۱۲ در خانواده ای کاملا هنرمند و اهل موسیقی در محله تکیه زرگرهای تهران چشم به جهان گشود. اکبر گلپا از مفاخر موسیقی ایران و یکی از خوانندگان پیشکسوت کشورمان می باشد که سالها به دلیل ممنوع الکاری از عرصه موسیقی و خوانندگی دور بود و در نهایت ۱۳ آبان دارفانی را وداع گفت. ادامه بیوگرافی و زندگینامه اکبر گلپا را می خوانید
خانواده و زندگینامه اکبر گلپایگانی
اکبر گلپایگانی را مردم با نام مستعار گلپا می شناسند، او یکی از خوانندگان برجسته موسیقی اصیل ایرانی است که بیش از ۵ دهه در عرصه هنر موسیقی ایرانی فعالیت حرفه ای داشت. پدر و پدربزرگش نیز از خوانندگان برجسته و معروف در آن زمان بودند.
او در پنج سالگی، مادرش را از دست داد و می گوید: در آن زمان برای سلامتی مادرش اذان خوانده و تا یک ماه هر روز مناجات میخواند.
اکبر گلپایگانی در سبک موسیقی اصیل ایرانی خوانندگی می کرد. او یک برادر کوچکتر با نام محمد گلریز دارد که او نیز خواننده سنتی در ایران بودهاست.
پس از این فعالیتها، وی با آشنایی با تعزیه خوان محله شان و کار کردن زیر نظر او اصول اولیه آوازخوانی را آموخت.
تحصیلات
اکبر گلپا دانش آموخته رشته نقشه برداری است. او مدتی در دانشکده افسری تحصیل کرد اما به گفته خودش با روحیاتم سازگار نبود و از آن خارج شدم.
سپس در دانشکده نقشهبرداری پذیرفته شد. به مدتی به عنوان کارشناس رهنی در بانک مسکن مشغول به کار بو
سوابق هنری
شروع فعالیت مرحوم گلپا به سال ۱۳۲۸ برمی گردد. جایی که از دانشکده افسری انصراف داد تا وارد حیطه موسیقی شود. او بعدها در کنار خوانندگی به استخدام بانک درامد و به عنوان کارمند بانک ملی مشغول به کار شد. او در دوران دبستان قاری قرآن بود و به عنوان قاری برتر انتخاب شد.
استاد گلپا، موسیقی را زیر نظر اسایتد برجسته ایرانی نظیر: ابوالحسن صبا، حسن یکرنگی از شاگردان اقبال آذر، نور علی برومند، اسماعیل قهرمانی، یوسف فروتن، محمد ایرانی مجرد، عبدالله دوامی، ادیب خوانساری، حسین طاهرزاده ، سلیمان امیر قاسمی اموخت.
گلپا تحصیلاتش را در کنار موسیقی ادامه میداد،تا این که در پانزده سالگی با ایرج خواجهامیری در مدرسه نظام همکلاس شد تا سرنوشت دو چهره فراموشنشدنی موسیقی ایرانی به یکدیگر گره بخورد.
اکبر گلپایگانی پلههای شهرت و محبوبیت را چند تا یکی بالا رفت و به یکی از ستارههای درخشان موسیقی ایران تبدیل شد.
اولین آواز رسمی اکبر گلپایگانی، آوازی در مایه ابوعطا در سال ۱۳۲۸ در یک محفل خصوصی و در منزل استاد مرتضی خان محجوبی و با همکاری استادان بزرگی همچون مرتضی خان محجوبی، بانو قمرالملوک وزیری، سعادتمند قمی، علی تجویدی و حسین تهرانی بود.
همسر اکبر گلپا + فرزندان اکبر گلپایگانی
اکبر گلپایگانی (گلپا) در سال ۱۳۴۶ و در سن ۳۴ سالگی با خانم گلرخ گلرایلی زدواج کرد. همسرش در آن زمان تنها ۱۷ سال داشت. حاصل ازدواج این زوج دو دختر به نام های ساغر و ساقی می باشد. هر دو دختر استاد گلپا در خارج از ایران زندگی می کنند.
آشنایی آنها در مهمانی خانوادگی بود و به صورت سنتی ازدواج کردند.
فرزندانش ساقی و ساغر هستند. ساقی متاهل و هم اکنون فوقتخصص قلب لوده و در آمریکا زندگی میکند.
ساغر دارای دکترای ریاضیات است و در بورس فرانسه فعالیت دارد
ماجرای آشنایی و ازدواج
بین همکارانمان یک آقای مهندس کلهر داشتیم که مرد بسیار شریفی بود. بهش گفتم می خواهم کاری برایم بکنی. گفت چی؟! گفتم برای اینکه بروی خواستگاری برای من! گفت دیوانه شده ای؟ تو که اسم زن نمی آوردی! گفتم تصمیم گرفته بودم زن نگیرم، حالا دوست دارم زن بگیرم.
دوست دارم در این ماشینم دختر یا پسرهای آینده ام را به گردش ببرم.
خلاصه ایشان رفت و صحبت کرد و من هم همان شب رفتم خانه خانمم که روبه روی سینما مهتاب بود. مادر خانمم به من گفت: ما اهل پول و این ها نیستیم اما دختر من اگر به خانه شما بیاید راحت خواهد بود؟ چون زندگی با هنرمندان خیلی سخت است. گفتم من هنرمند کوچک، گلپا، می خواهم در مکتبی که دارم شریکی داشته باشم
این چنین بود که من به یک خانم خوب که پایه زندگی است رسیدم. خدا دو دختر خوب به نام های ساقی و ساغر هم به من داد که اکنون در بالاترین درجه های تحصیلی و موفقیت هستند.
عکس جوانی اکبر گلپایگانی
شروع موسیقی
وی در سال ۱۳۲۰ بهطور جدی موسیقی و دستگاهها را نزد پدر آموخت. در سال ۱۳۲۶ نخستین تجربهٔ حضور در یک ارکستر و گروه کر را کسب کرد و در سال ۱۳۲۷ در انجمن موسیقی مدرسه نظام عضو شد. او از سال ۱۳۲۸ به بعد با هنرمندان سرشناسِ موسیقی آشنا شد و آموزش را زیر نظر آنان آغاز کرد.
تجربه بازیگری در سینما و تئاتر
در سال ۱۳۲۶ اولین تجربه شرکت در یک گروه ارکستر کر به رهبری ایرج گلسرخی رقم خورد . او در کنار موسیقی تجربه بازی در تئاتر را نیز در کارنامه خود دارد. او
اولین تجربه بازی در نمایش «سالن شیر و خورشید» به پیشنهاد شاپور قریب کارگردان سینما در سال ۱۳۲۶ رقم زد و در نقش یک پسر شعر خوان بازی کرد. او همچنین در سال ۴۸ در فیلم سینمایی مرد حنجره طلایی به عنوان هنرپیشه نقش اول به کارگردانی مهدی میثاقی بازی کرده است.
عکس ها و زندگی شخصی اکبر گلپایگانی خواننده قبل از انقلاب
سال های طلایی زندگی اکبر گلپا به دهه ۲۰ و ۳۰ برمی گردد. او در سال ۲۳ و ۳۰ با دو تن از بزرگان موسیقی به نام حسن یکرنگی از شاگردان اقبال السلطان و و نورعلی برومند به کمک علی تجویدی آشنا شد و مسیر زندگیش به کل تغییر کرد.
اکبر گلپایگانی در سال ۱۳۳۲ وارد دانشکده افسری شد. اما می گوید: با ایرج در یک دانشکده افسری بودیم و به دلیل اینکه نظام با روحیات ما سازگار نبود بیرون زدیم و وارد دانشکده نقشهبرداری شدیم.
در سال ۱۳۳۵ سازمان یونسکو از اکبر گلپایگانی، نورعلی برومند و علیاصغر بهاری برای اجرای آواز و موسیقی ایرانی دعوت به عمل آورد. در سال ۱۳۳۷ وی از سوی داود پیرنیا (مبتکر برنامه گلها) به رادیو دعوت شد.
فعالیت در فوتبال
اکبر گلپایگانی دوران دبیرستان را در مدرسه بدر در سرچشمه سپری کرد و سپس وارد عزص فوتبال شد. او با تلاش زیاد در سال ۱۳۲۴ به عضویت تیم فوتبال باشگاه تهران جوان در رده سنی نوجوانان به مربیگری حسین فکری درامد و موفق به کسب عنوان قهرمانی تهران با تیم فوتبال نوجوانان باشگاه تهران جوان در سال ۱۳۲۵ شد.
اما فوتبال را به دلیل مشغله هنری و شغلی رها کرد و به طور جدی به موسیقی پرداخت.
ورود اکبر گلپا به رادیو
در سال ۱۳۳۷ به دعوت داوود پیرنیا، سرپرست و مبتکر برنامه گلها وارد رادیو و تلویزیون شد. و به استخدام سازمان برنامه درامد.
او در ۱ فروردین ۱۳۳۸ گلپا در این آواز به عنوان خواننده ناشناس و جوان معرفی شد. او چندین کنسرت در ایران و آمریکا و کشورهای اروپایی برگزار کرد.
اکبر گلپایگانی سابقه تدریس موسیقی ایرانی در دانشگاه USLE، به همراه فرهنگ شریف به مدت سه ماه در سال ۱۳۴۰ را در کارنامه خود دارد.
درگذشت اکبر گلپایگانی
اکبر گلپا آبانماه ۱۴۰۲ بعد از مدت ها بیماری در سن ۹۰ سالگی دار فانی را وداع گفت.
منزل اکبر گلپا
استاد گلپا دوران کودکی را در محله تکیه زرگرهای تهران گذارند. زمانی که کلاس چهارم دبستان بود، از محله تکیه زرگرها به خیابان آبشار نقل مکان کردند و در دبستان اقبال در خیابان آبشار ثبت نام کرد. او در همان سال ها با جهانگیر ملک تنبک نواز آشنا شد.
مصاحبه اکبر گلپا
از دانشکده افسری تا کارمند بانک
من و ایرج خواجه امیری در مدرسه نظام درس خواندیم و سپس به دانشکده افسری رفتیم و مقداری که گذشت دیدیم که روحیه مان با افسر بودن و نظامی گری و این چیزها اصلا سازگار نیست. بعد پذیرفته شدن در دانشگاه در رشته نقشه برداری در بانک مشغول شدم
بازیکن تیم دارایی فوتبال
او می گوید: ورزشکار بودم و در تیم دارایی فوتبال بازی می کردم. با دیگر بچه های تیم که بعضا بازیکنان تیم ملی هم بودند، یک بربری می گرفتیم پنج زار. وقتی هم که در زمین شماره دوی ورزشگاه امجدیه بازیمان تمام می شد، چون پول ماشین نداشتم، پیاده تا خانه مان که در خیابان شهباز، حوالی کارخانه برق بود، پیاده می رفتم. این ها را می گویم که نسل جوان بدانند چه ها بوده و چطور گذشته.
بعد از مدتی با کوروش پیرنیا، فرزند استاد بزرگ موسیقی، داود پیرنیا، در منزل مرحوم خواجه نوری که سفیر ایران در یکی از کشور های اروپایی بود، مهمان بودیم.
در آن مجلس، استاد من آقای نورعلی خان برومند هم بود. ایشان سه تاری به نام روشنک داشت که همیشه همراهش بود و آن را می نواخت. من در آن مجلس هم تکه ای خواندم. وقتی تمام شد، کوروش پیرنیا پیش من آمد که به منزل پدری من بیا کارت دارم.
خانه استاد داود پیرنیا در لاله زار نو بود و به من گفت من می خواهم از شما چیز جدیدی بسازم.
من با نورعلی خان برومند در مجالسی بودم که آنقدر استادان بزرگ بودند که کوچکترینشان استاد علی تجویدی بود. می خواهم بگویم ببینید چرخ روزگار ما را به کجا کشید و چه چیزی قسمت من شد.
من ۱۶ یا ۱۷ سالم بود و نورعلی خان در منزل استاد پیرنیا به من گفت تو چیزی بخوان که سرحال بیاییم. شعری از صفی علیشاه بود را خواندم و چیز نویی شد.
تمام این مقدمه طولانی و راه طی شده را گفتم تا به این برسم که چگونه گلپا شدم. اکنون من گلپا دیوانه عشقم. من از اول جوانی با عشق سروکار داشتم و این چنین شد که نورعلی خان برومند چنین انتخابی کرد و اسم من شد گلپا.
کار در رادیو
هر روز از ساعت ۴ تا ۷ عصر به رادیو می رفتم و کار می کردم. بعد هم مرا به مرحوم رهی معیری معرفی کردند که شعر و دکلمه کار کنم. نورعلیخان و صبا و….
این ها اتاقی در رادیو داشتند. روزی پیرنیا من را به اتاقش خواند و خودش پشت پیانو نشست و گفت من می نوازم و تو ببین اگر می توانی جفت آواز بگیر. من هم خواندم.
دیدم اشک در چشمانش حلقه زد و گفت گلپا تو مکتبی را ایجاد کردی و راهی را باز کردی که به نامت باقی می ماند. خیلی ها خواهند آمد و خواهند گفت که شما یک بچه ۲۰ ساله را آوردی بین بزرگان موسیقی، اما این مکتب خواهد ماند.
گفت: آنجا که نورعلی خان برومند گفت تو اسمت گلپاست، نه اکبر گلپایگانی، می دانی چه چیزی درش نهفته بود؟
گفتم خیر. گفت اسمت را کوچک کرد تا خودت همیشه کوچک بمانی! گفت مبادا این لقب هایی که روی همه می گذارند، مثل سلطان موسیقی و سلطان شرق و این ها رویت تأثیر بگذارد. تو کوچک هستی!
باور کنید تنم لرزید. گفت تو باید از همه چیز بگذری. اسم ها گذراست اما مکتب گلپا باید بماند.
اشک های گلپا برای وطن
اشک در چشمان استاد گلپا با گریه می گویند:
خودم را فدا کردم، در آمریکا به پای من دلار می ریختند ولی من نرفتم، نرفتم. این ها سرگذشت عشق من است. چه ها که برسر من آمد. اما من این مردم را دوست داشتم و دوست دارم. من دوست دارم در وطنم باشم.
بگذار یک روزی می فهمند که من چه ها کشیدم. به هرکسی محبت کردم جور دیگری شد. ماشین خریدم یا عوض کردم می گفتند از کجا آورده ای. من گدایی نمی کنم. این صدا را خدا به من داده و در راه مردم به کارش می برم. انتقام من را تاریخ خواهد گرفت. به من گفتند نخوان. چرا نخوانم؟ برای چه؟ ولی با این حال ماندم. من می مانم و در وطنم می میرم. من نمی روم.
من ماندم و آن آهنگ: «دلم از تنهایی تو حتی یک نفس جدا نیست، ای وطن! ای ریشه من، عشق من! اندیشه من! گور من! گهواره من! قلب پاره پاره من! بگو از اونا که رفتن، تو رو بی صدا شکستن، بگو از اونا که موندن، دلتو این جا شکستن
۲۰۰ آهنگ خوانده ام و جوان ترین خواننده گلها بوده ام، اما هیچ پولی از این بابت نگرفته ام. حتی زمانی که مرحوم و مرحومه ناصر ملک مطیعی و فروزان برای استفاده از آهنگم در فیلمی آمدند، تنها شرطم این بود که متن را تغییر ندهند و به اصطلاح رویش لب زنی کنند.
آلبومهای اکبر گلپایگانی
لیست آلبوم های مرحوم گلپا عبارتنداز:
موی سپید
مست عشق
عقیق
دل ای دل
بزم عاشقان (مشترک با ایرج)
روی برگی بنویس عشق
چرا عاشق نباشم
قدر محبت
نظرات