بیوگرافی کیومرث مرادی مهر شاعر و همسرش + علت فوت و درگذشت و اشعار
کیومرث مرادی شاعر دهلرانی کیست : کیومرث مرادی مهر شاعر دهلرانی متولد سال ۱۳۵۱ بوده که ساعاتی پیش در سن ۵۱ سالگی پس از تحمل یک دوره بیماری درگذشت. کیومرث مرادی در شهرستان دهلران استان ایلام به دنیا امده بود و از طایفه دشتی بود.
کیومرث مرادی مهر شاعر برجسته و خوش ذوق کشورمان به علت بیماری روز سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ از دنیا رفت. اشعار و آثار و شعر خوانی های وی سال ها مورد توجه اهالی هنر و شعر دوستان بود. شعر کالسکه کیومرث مرادی معروفترین اشعارش به شمار می آمد.
او دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی بود و صاحب آثار مشهوری در زمینه دفاع مقدس و اجتماعی بود و اشعارش را به دو زبان فارسی و کردی می سرود.
بیوگرافی کیومرث مرادی مهر شاعر دهلرانی
کیومرث مرادی مهر متولد سال ۱۳۵۱ در شهرستان دهلران استان ایلام شاعر و ترانه سرا و نویسنده می باشد او از طایفه دشتی بوده و دوران کودکی را در مناطق جنگ زده ایلام و دهلران گذراند.
کیومرث مرادی شاعر معاصر کشورمان میباشد که به علت بیماری روز سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ از دنیا رفت. اشعار و آثار و شعر خوانی های وی سال ها مورد توجه اهالی هنر و شعر دوستان بود. شعر کالسکه کیومرث مرادی معروفترین اشعارش به شمار می آمد.
تحصیلات
ایشان دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی بود
همسر و فرزندان کیومرث مرادی شاعر
از زندگی شخصی و همسر و فرزندان ایشان اطلاعی در دست نیست
سوابق
مرحوم کیومرث مرادی یکی از شاعران مشهور و بزرگ ایرانی است که اشعارش همیشه مورد توجه بود. او علاوه بر شعر فارسی، بسیاری از اشعارش را به زبان کُردی جنوبی (آخرین مرز زبان کُردی در جنوب نواحی کُردنشین) میسرود از جمله شاعرانی است که به واسطه غزلها، مثنویها و استعاره و تشبیهاتی که به کار میبرد بارها مورد تحسین قرار گرفت و جوایز متعددی دریافت کرد.
در کارنامه مرحوم مرادی مهر چندین سال رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان دهلران را بر عهده داشت که چندین جلد اشعار از وی به چاپ رسیده است.
این شاعر دهلرانی در سال ۱۳۹۲ در جشنواره ملی شعر كردی كه با موضوع خلیج فارس و با حضور شاعران مطرح استانهای كرمانشاه، ایلام، كردستان و خوزستان برگزار شد، توانست مقام دوم را كسب كند.
علت فوت و درگذشت کیومرث مرادی
این شاعر و غزل سرای معاصر صبح سه شنبه پس از یک دوره طولانی بیماری در بیمارستانی در اهواز دار فانی را وداع گفت
مجموعه شعر «از دفتر آسمان» تنها اثر این شاعر بود که در سال ۱۳۹۰ به همت حوزه هنری استان ایلام، منتشر شده بود. مدیریت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان دهلران، داوری جشنواره مختلف شعر، کسب مقامهای متعدد در جشنوارهها و مسابقات استانی و ملی و از تلاشها و توفیقهای نامبرده بود.
مراسم تشییع و خاکسپاری
مراسم تشییع و خاکسپاری این شاعر فرهیخته چهارشنبه ۲۵ مردادماه از ساعت ۱۰ صبح در شهرستان دهلران برگزار شد.
نمونه اشعار کیومرث مرادی
دکتر سلام! روح و تنم درد میکند
چشمم، دلم، لبم، بدنم درد میکند
ذوق سرودنم، کلماتِ نوشتنم
دکتر! تمام خویشتنم درد میکند
احساس شاعرانگیام، تیر میکشد
حال و هوایِ پر زدنم درد میکند
دکتر! نگفتههای زیادی ست در دلم
لب وا که میکنم، سخنم درد میکند
میخواستم که لال بمانم، به جان تو!
دیدم سکوت در دهنم درد میکند
*****
يك روز جمع بين”تو”با “من” چه بود؟ “ما”
مايي، كه اول اش دوغريبه، دو تا جدا،
تركيبي از دو دست،ولي دورِ دورِ دور
تلفيقي از دو چشم، ولي تا سپيده وا
اما چرا دو عاشق بي خواب،هردومان؟
اما چرا ميان ضماير،من و شما؟
زيباترين ضماير دنيا “تو”بود و “من””
زيباترين حروف الفبا”ب” بود و”آ”
زيرا”ب” ابتداي “بگو” بود در سكوت
زيرا “ب” زنگ نقض “برو” بود با “بيا”
“آ” “آري” قشنگ شما بود جاي “نه”
!”آ” ابتداي “آمد” آن روز بود”ها”
******
دانش آموزان شهرک های رنجیم
ابتدایی های سال شصت و پنجیم
با تفنگ و تیر و ترکش هم کلاس
تانک های واقعی را می شناسیم
تانک ها؛ دزدند،نامردند،دودند
تانک ها؛ چرخ مرا از من ربودند
تانک ها، برچرخ خوبم راه بستند
پیش چشمان خودم آن را شکستند
هم نشین آتش و خمپاره بودیم
بچه هایی کوچک و آواره بودیم
تاب ما، در چرخش اندوه ها بود
بر درختان بلوط کوه ها بود
ماهی آواره در هر رود بودیم
روی قلاب فشنگ و دود بودیم
بین ما و خانه ها، دیوارها بود
منزل ما، در گلوی غارها بود
توپ ها، ما را به آتش می کشاندند
توپ ها، خواب از سر ما می پراندند
تو پ ها، تو پ علی را پاره کردند
توپ ها، تیم مرا آواره کردند
بمب، اسماعیل و ابراهیم را برد
پنجه ی دروازه بان تیم را برد
از صدای پای شان بیدار بودیم
ما چه قدر از بمب ها بی زار بودیم
بمب ها، ما را به زور از ما بریدند
ما تمام کودکی هامان شهیدند
جنگ،بخت کودکان را خواب می کرد
بستنی های حسن را آب می کرد
بمب، در ویران گری کولاک می کرد
سکه های قلکم را خاک می کرد
عاقبت بابابزرگم، بی نمد مرد
بی عصاو بی چپق، با حال بد مرد
کم کَمَک مادربزرگم، کور می شد
از مَتَل ها،نوه هایش دور می شد
ساک بابا؛ بی عروسک بود، وا بود
ساک بابا، روی دوش سنگ ها بود
مادرم، هی هیمه ها را جمع می کرد
مادرم، خود را برایم شمع می کرد
نور می شد روی دفترهای درسم
مادرم، فانوس می شد تا نترسم
ترس در من، پلک می زد، تاب می خورد
از صدای گرگ ها خوابم نمی برد
گرم بازی با فشنگ و دود بودیم
ما برای جنگ کردن، زود بودیم
بمب ها؛ خرسند،شیطان اند،گرگند
دیوهای قصه ی مادربزرگند
در زمین های پدر، بختک کمین زد
جای گندم، مین جوانه در زمین زد
مین، لباسم نیست،کفشم نیست،درد است
با تمام خاطراتم در نبرد است
من خودم دیدم که گله روی مین رفت
پای چوپان قبيله، روی مین رفت
مین به جای سیب و گندم می نشیند
در کمین پای مردم می نشیند
نظرات