اشعار عارفانه مولانا + عکس نوشته شعرهای عاشقانه کوتاه

0

در این پست می توانید متن های کوتاه عاشقانه و اشعار عارفانه مولانا و عکس نوشته شعرهای عاشقانه کوتاه و اشعار زیبای عاشقانه و جملات ناب عاشقانه و اشعار کوتاه عاشقانه و عکس استوری عاشقانه و خاص و عکس پروفایل عاشقانه را مشاهده کنید.

 اشعار عارفانه مولانا

اشعار عارفانه مولانا

گر شاخه‌ها دارد تری
ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری
ای جان، تو چیزی دیگری

اشعار عارفانه مولانا

زرد شدست باغ جان از غم هجر چون خزان
کی برسد بهار تو تا بنماییش نما …

اشعار عارفانه مولانا

یک ساعت عشق صد جهان بیش ارزد
صد جان به فدای عاشقی باد ای جان

اشعار عارفانه مولانا

آنکه به دل اسیرمش
در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من
باز ز سر بگیرمش

عکس استوری عاشقانه

من از عالم تو را تنها گزیدم
روا داری که من غمگین نشینم؟!

اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
ان راکه وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

اشعار عارفانه مولانا

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی
ای دنیا را ز تو هزار آزادی

***

جان من و جهان من، روی سپید تو شده‌ست
عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تو

از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو

اشعار عارفانه مولانا

من ذرّه و خورشید لقایی تو مرا
بیمارِ غمم عین دوایی تو مرا

بی‌بال و پر اندر پیِ تو می‌پرم
من کاه شدم چو کهربایی تو مرا

جملات ناب عاشقانه

گفتی که مستت میکنم
پر زانچه هــستت میکنم

گـــفتم چـــگونه از کجا؟
گفتی که تا گـفتی خودآ

گفتی که درمــانت دهم
بر هـــــجر پـایـانت دهم

گفتم کجا،کی خواهد این؟
گفتی صـــبوری باید این

اشعار عارفانه مولانا

همه را بیازمودم

ز تو خوش ترم نیامد

همه را بیازمودم

ز تو خوش ترم نیامد

اشعار عارفانه مولانا

جان من و جهان من، روی سپید تو شده‌ست
عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تو

از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو

عکس استوری اشعار عارفانه مولانا

در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب

روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب

جان و دل می خواستی از عاشقان
جان و دل را می سپارم روز و شب

تا نیابم آنچه در مغز من است
یک زمانی سر نخارم روز و شب

اشعار عارفانه مولانا

خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم
وز بهر تو از هردو جهان برخیزم

خورشید تو خواهم که بیاران برسد
چون ابر ز پیش تو از ان برخیزم

نظرات