همسر اول ستاره سادات قطبی کیست؟ بیوگرافی و عکس های جدید همسر و پسرش
همسر اول ستاره سادات قطبی کیست؟ بیوگرافی و عکس های جدید همسرش از آشنایی تا ازدواج و سوابق و شغل همسر اول ستاره سادات قطبی همسر شهرام شکیبا را در ادامه می خوانید
همسر اول ستاره سادات قطبی کیست؟ بیوگرافی و عکس جدید + فیلم نحوه طلاق
همسر اول ستاره سادات قطبی اهل نجف آباد اصفهان بوده که پس از ۸ سال زندگی مشترک از هم جدا شدند. حاصل این ازدواج یک فرزند پسر به نام امیرعلی می باشد. آنها در سال ۹۱ از هم جدا شدند و پسرش امیرعلی از ۷ سالگی با پدر خود زندگی می کرد اما از طریق دادگاه حضانت پسرش را از ۱۳ سالگی به دست آورد. در حال حاضر عکسی از همسر اول این خانم مجری در جایی منتشر نشده است.
عکس جدید امیرعلی پسر ستاره سادات قطبی از همسر اولش
فیلم روایت ستاره سادات قطبی از همسر اولش
ستاره سادات قطبی، مجری تلویزیون و همسر شهرام شکیبا در برنامه تلویزیونی «از سرگذشت» که از شبکه نسیم پخش می شود، از همسر اول خود و ماجرای ازدواج و طلاق از همسر اولش روایتی را بیان کرد که در ویدئوی زیر می بینید:
او در این برنامه گفت: طبق توافقی که با همسر سابقم کردیم مهریه ام را بخشیدم و یک آپارتمان هم به نامش کردم تا حضانت پسرمان با من باشد. ولی همسر سابقم فریبم داد و روز دادگاه حضانت پسرم را به من نداد.
امیرعلی از ۷ سالگی با پدر خود زندگی می کرد اما او بعدها موفق شد از طریق دادگاه حضانت پسرش را از ۱۳ سالگی به دست آورد.
این خانم مجری پس از جدایی و طلاق از همسر اولش در سال ۹۳ با شهرام شکیبا که ۱۴ سال از او بزرگتر است، ازدواج کرده و دو پسر به نام های صدرا و محمد حسین دارد.
ماجرای کتک کاری همسر اولش
ستاره سادات قطبی با انتشار پست اینستاگرامی از ماجرای کتک کاری همسر اولش پرده برداشت. وی نوشت:
سلام به روی ماهتون بنده های خوب خدا
من وقتی جدا شدم همه شوکه شده بودند،هیچ کسی فکرشو نمیکرد من و پدر امیر علی جدا بشیم، همیشه در اوووج نگرانی وحال بد، وقتی تو جمع خانواده میرفتم به ظاهر میخندیدم و شاد بودم.
بذار یه خاطره برات تعریف کنم
فکر کنم سال ۸۸بود. چندساعتی مونده بود به سال تحویل که سر یه موضوع خیلی الکی منو بابای امیرعلی دعوامون شد. کتک و کتک کاری
زنگ زدم پدر و مادرش اومدند. امیرعلی رو بغل کردمو و سایلامو جمع کردم . مامانش منو برد خونه شون. خیلی حالم بد بود. بدجوری کتک خورده بودم. تمام صورتم جای چنگ و ناخن بود. چند ساعت بعد اومد دنبالم و مجبور بودم برگردم. یادم نیست سال تحویل خونه ی مادرش بودم یا پیش خودش.
شب شد.میخواستیم بریم عید دیدنی!صورتم زخمی بود!گفتم اگه بپرسیدند چی بگم؟گفت بگو افتادم توجوب شاخ وبرگ درختا رفته تو صورتم
من اونموقع هامثل الان نمیتونستم از حقم دفاع کنم و چیزی بگم هرچی میگفت میگفتم چشم.ازش میترسیدم.خیلی میترسیدم
رفتیم عید دیدنی، ازم پرسیدند صورتت چی شده؟ منم خندیدم و گفتم افتادم تو جوب صورتم رفت تو شاخ و برگ درختا اونا هم پوزخند زدن که آره تو راس میگی! جای ناخن و چنگ خیلی مشخص بود ولی هیچی به روی خودم نیاوردمو گفتمو خندیدم!
شب وقتی امیر علی رو خوابوندم رفتم تو فکر و به خدا گفتم خدایا از خودم بدممیاد، از بابای امیرعلی بدم میاد، از توهم دلم گرفته، چرا درست نمیشه؟ چرا باید ازش بترسم؟ چراباید به همه دروغ بگم که همه چی عالیه؟ خدایا خودت برامجبران کن. من این زندگی رودوست ندارم . شاید باورتون نشه اما حسرت به دل موندم تو اون ۸ سال یکبار اسمم روصدا کنه یا بهم بگه خانم یا عزیزم.
سکوووت مطلق
منو با کلمه های
امیر علی
میگم
و یا
کجایی
صدا میکرد
هربار که اخبار قیمت سکه رو اعلام میکرد، دود از سرش بلند میشد و با من بد اخلاقی میکرد که بیا وضعت داره خوب میشه (من مهریه ام تقریبا زیاد بود و همه رو به سکه تبدیل کرده بودند)
گفتم بخدا به پیر به پیغمبر من از تو مهریه نمیخوام
فقط ازت محبت میخوام فقط میخوام اسممو صدا بزنی .جرات هم نداشتم بغضی که گلوم روگرفته بود بترکونم و گریه کنم بهخودم فشار میاوردم که گریه نکنم چونمیدونستم بعدش دعوا وداد و بیدادراه میوفته
ستاره سادات قطبی, ۱۹ سالگی ازدواج می کند و در ۲۷ سالگی از همسرش جدا می شود.
علت طلاق
ستاره سادات قطبی با انتشار پستی ماجرای طلاقش از همسر اولش را توضیح داد:
سلام به روی ماهتون بنده های خوب خدا ازصبح دارم فکر میکنم چی براتون بنویسم ،برای اونایی که دایرکت پیام دادند بگوتوچیکارکردی که تونستی با این قضیه بالاخص درنبود فرزندت کناربیای و تاب بیاری؟ امروز ازاولین روزتنهاشدنم میگم براتون. زمانی که هیچ کس غیر ازخداهمراه من نبود روزهایی که بلاتکلیف بودم که آخرش چی میشه؟ من بادرآمدناچیزی که داشتم نمیتونستم خونه اجاره کنم.ساکن پانسیون(خوابگاه)شدم و هم اتاقیه چندتا دختر جوون شدم.
شرایط خوابگاه خیلی سخت بود اما نمیتونستم برگردم اصفهان و با پدرو مادرم زندگی کنم چون دیگه از همه چیز دل کنده بودم.باید تنها میبودم تا خودمو پیدا کنم. تکلیفم رو باخودم مشخص کنم و یه تصمیم جدی واسه ادامه ی زندگی میگرفتم.
اوایلش سخت بوداماکم کم عادت کردم،هرازگاهی اجرای استیج میرفتم وحقوقم کم بودوبرای زندگی و روزمرگی کافی نبود.باخانواده امتلفنی دراتباط بودم و فقط برای دیدن امیر علی میرفتم اصفهان.
زمانی که رفتم خوابگاه به همه گفتم مجردم. دلممیخواست گذشته ام رو محو کنم دلم میخواست یه آدمه دیگه باشم بی هویت .بی نام و نشون.
دلممیخواست عین اون دخترایی باشم که دیگه شده بودند رفیقم .ازشون یادگرفتم که اگه میخوای تواین گرگ بازار نبازی باید مثل شیر قوی باشی.باید به کسی رو ندی باید بتونی حقتو بگیری و خیلی باید هایِ دیگه!سخت بود اماشدو تونستم.گاهی تنها گاهی بادوستای اتاق ۲۰۳ که شده بودخونه ی امن من میرفتیم تهران گردی.جاهایی که خیلی دلم میخواست از نزدیک ببینم! به تنهایی عادت کردم اما دلم پیش پسرم بودهرجامیرفتم میگفتم کاش بودو باهم میخندیدیم.باهم غذامیخوردیم اصلاکاش بودو باهم زندگی میکردیم.اما فقط من بودم و یه شهر خیلی بزرگ با یه عالمه آدم های عجیب غریب.
آه ه ه ه ه ه ….. زنان سرزمینم ………….💔
الهی هر مردی زندگی دخترب رو خراب می کنه الهی چه شوهر باشه چه مرد چه برادر نابود بشه و به خاک سیاه بشینه