بیوگرافی شهره مازیار لرستانی بازیگر و همسرش + زندگی قبل و بعداز تغییر جنسیت
بیوگرافی شهره مازیار لرستانی بازیگر و همسرش + زندگی قبل و بعداز تغییر جنسیت
بیوگرافی شهره لرستانی مازیار
شهره لرستانی (شهره صالحی لرستانی) با نام جدسد مازیار لرستانی (زاده ۳۱ خرداد ۱۳۴۵ در تهران اصالتا خرم آباد) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و کارگردان ایرانی است.
فارغ التحصیل رشته کارگردانی و بازیگری دانشکده هنرهای نمایشی.
خانواده شهره مازیار لرستانی
شهره لرستانی در یک خانواده پنج نفره متولد شد و یک خواهر به نام شراره و یک برادر دارد. پدر او در سال ۱۴۰۰ فوت کرد.
شروع فعالیت هنری
مازیار لرستانی فعالیت خود را با عنوان بازیگر تئاتر از سال ۱۳۶۴ با کاری به نام آدمبرفی آغاز نمودهاست و تاکنون کارگردانی ۱۷ تئاتر حرفهای را بر عهده داشتهاست، نمایش «سلطان مار» نوشتهٔ بهرام بیضایی، یکی از موفقترین اجراهای تئاتر در دههٔ هفتاد شمسی از جمله کارهای موفق اوست.
لرستانی در سال ۱۳۷۰ با بازی در فیلم نیاز به کارگردانی علیرضا داودنژاد به سینما راه یافت. مجموعه تلویزیونی هتل به کارگردانی مرضیه برومند و سینمایی مأموریت آقای شادی و چندین تله فیلم دیگر از جمله آثاری است که او به عنوان نویسنده در آنان حضور داشتهاست.
همسر شهره لرستانی کیست
ایشان تا بحال ازدواج نکرده اند و علت ازدواج نکردنش نیز به دلیل ترنس بودن و نداشتن زنانگی و شرایط ازدواج بوده است. او در تیر ماه ۱۴۰۱ اعلام کرد که دیگر زن نیست و عمل تغییر جنسیت انجام داده است.
** همچنین ببینید: فیلم کامل اظهارات تلخ شهره لرستانی درباره تغییر جنسیت و ترنس بودنش را ببینید **
فیلم شناسی شهره لرستانی
کارگردانی
در پوست شیر (تله تئاتر، ۱۳۷۹)
ماه منیر (فیلم تلویزیونی، ۱۳۸۷)
بی بی خاتون (فیلم تلویزیونی، ۱۳۸۷)
زیرخاکی (فیلم تلویزیونی، ۱۳۸۹)
باور آرامش (فیلم تلویزیونی، ۱۳۹۲)
ماجراهای خاله دنا و شپلک (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۹۳)
تولد جنجالی (فیلم سینمایی، ۱۳۹۴)
بازیگری
سینما
سال نام فیلم کارگردان
۱۳۹۷ آپاچی آرش معیریان
۱۳۹۶ هزارپا ابوالحسن داوودی
۱۳۹۶ به وقت خماری محمدحسین لطیفی
۱۳۹۶ خجالت نکش رضا مقصودی
۱۳۹۶ دمسرخها آرش معیریان
۱۳۹۵ شکلاتی سهیل موفق
۱۳۹۴ ۲۴ سپتامبر مریم ابراهیموند
۱۳۹۴ آشوب کاظم راست گفتار
۱۳۹۳ ایران برگر مسعود جعفری جوزانی
۱۳۸۸ حلقههای ازدواج شاهین باباپور
۱۳۸۸ یک جیب پر پول قدرتالله صلحمیرزایی
۱۳۸۷ اخراجیها ۲ مسعود ده نمکی
۱۳۸۶ تسویهحساب تهمینه میلانی
۱۳۸۵ نصف مال من، نصف مال تو وحید نیکخواه آزاد
۱۳۸۵ اخراجیها مسعود ده نمکی
۱۳۸۴ زیر درخت هلو ایرج طهماسب
۱۳۸۵ گیسبریده جمشید حیدری
۱۳۷۷ محبوبه احمد حسنی مقدم
۱۳۷۴ توطئه علی قویتن
۱۳۷۴ لیلی با من است کمال تبریزی
۱۳۷۳ مروارید سیاه حبیباله بهمنی و شفیع آقا محمدیان
۱۳۷۲ پناهنده رسول ملاقلیپور
۱۳۷۱ مأموریت آقای شادی محمدرضا زهتابی
۱۳۷۱ آذرخش احمدرضا درویش
۱۳۷۰ نیاز علیرضا داودنژاد
تلویزیون
نام سریال سال تولید کارگردان
اغر بخیر ۱۳۶۵ مجید بهشتی
آپارتمان ۱۳۷۱–۱۳۷۲ اصغر هاشمی
حماسه ایثار ۱۳۷۲ کاظم بلوچی
میثاق خون ۱۳۷۲ حسین مختاری
آوای فاخته ۱۳۷۳ بهمن زرینپور
مروارید سیاه ۱۳۷۳
به رنگ صدف ۱۳۷۵ عباس رنجبر
امام علی ۱۳۷۵ داود میرباقری
دستی بر آتش ۱۳۷۶ معصومه تقیپور
هتل ۱۳۷۷
مختارنامه ۱۳۸۱ داود میرباقری
قرارگاه مسکونی ۱۳۸۵ سیدجواد رضویان
ساعت شنی (مجموعه تلویزیونی) ۱۳۸۶ بهرام بهرامیان
پیامک از دیار باقی ۱۳۸۷ سیروس مقدم
سه در چهار ۱۳۸۷ مجید صالحی
اشکها و لبخندها ۱۳۸۸ حسن فتحی
دارا و ندار ۱۳۸۹ مسعود دهنمکی
سه پنج دو ۱۳۹۰ حسین سهیلیزاده
چمدان ۱۳۹۱ خسرو ملکان
کلاه پهلوی ۱۳۹۱ سید ضیاءالدین دری
دختری به نام آهو ۱۳۹۱ قدرتالله صلحمیرزایی
اولین انتخاب ۱۳۹۲ مهدی صباغزاده
ما فرشته نیستیم ۱۳۹۳ فلورا سام
سریال نفوذ ۱۳۹۷
سایر مجموعهها
خندوانه
دورهمی
خاطرات و مصاحبه شهره مازیار لرستانی
شهره لرستانی : پدرم قاضی دادگستری و مادرم معلم بود. شاید دیدن مادری که هر روز شال و کلاه می کرد و سر کار می رفت، باعث شد تصویری که از زن در ذهن کودکانه من و خواهر بزرگم شکل گرفت، تصویر زنی شاغل باشد. اصلا فکر نمی کردیم چیزی به اسم زن خانه دار هم وجود داشته باشد.
در همان بازی های کودکانه هر کدام کاری را انتخاب کرده بودیم، انگار جنم بعضی کارها از همان زمان در خونمان بود و امواج نامرئی تقدیر ما را به سمت شان هدایت می کرد. من از پنج سالگی دوست داشتم نمایش اجرا کنم و در همان عوالم بچگی، بدون اینکه بدانم اسم این کار کارگردانی است، نمایش های کودکانه ام را خودم کارگردانی می کردم.
در خانه مان پرده ای اتاق نشیمن را از پذیرایی جدا می کرد. من همه را جلوی این پرده به صف می نشاندم و با صدای بلند اعلام می کردم:ساکت باشید. کارگردان شهره اجرا می کند.
سال ۶۴ به تهران برگشتیم. من دیپلم گرفتم و بلافاصله وارد دانشگاه هنر شدم. سال عجیب و غریبی بود. من چند کار را با هم انجام دادم، تصدیق و دیپلمم را در اوج بمباران های جنگ گرفتم و در دانشگاه قبول شدم.
در حالی که مردم همه در حال فرار بودند و صدای آژیر خطر تبدیل به موسیقی متن زندگی تک تک مان شده بود. طنز عجیبی بود، من زیر نور چراغ داشبورد ماشین در جاده فشم فلسفه و منطق می خواندم، در صورتی که همه چیز در دنیای اطرافم غیر منطقی بود.
در همین حال و هوا شدم دانشجوی رشته کارگردانی و بازیگری دانشکده هنرهای نمایشی. در همان ترم های اول که اکثر درس هایمان عمومی بود، من غرق تئاتر شدم و ۱۷ نمایش را به کارگردانی خودم روی صحنه بردم.
کم کم شروع به بازی کردم و توجه ها بیشتر به بازی ام جلب شد و پیشنهاد پشت پیشنهاد از راه رسید. با محمد رحمانیان، مهتاب نصیرپور، علی دهکردی و خیلی های دیگر هم دوره بودیم. شروع به بازی در تلویزیون و سینما کردم، کارهایی مثل سریال «عبور به خیر» و… اما اولین کار جدی ام که خیلی دیده شد، سریال «آپارتمان» بود.
اواسط دهه هفتاد بود. جنگ تمام شده ودوران اصلاحات هم رو به پایان بود و فضای جامعه داشت بازتر می شد. من هم دیگر ده سالی بود به عنوان بازیگر شناخته شده بودم.
اما آپارتمان نقطه اوج کارم بود. بعد نوبت به «امام علی(ع)» و «لیلی با من است» و… رسید تا دیگر کاملا به عنوان بازیگری جدی ثبت شوم، در حالی که همیشه ذوق و شوق کارگردانی داشتم.
گفتگو با شهره مازیار لرستانی قبل از تغییر جنسیت
اولین خاطره ای که یادتان می آید چه خاطره ای است؟
من گم شده بودم. برای گردش و تفریح به تهران آمده بودیم. دو سالم بود. کوچه برلن و کوچه مهران دقیق یادم نیست، آن طرف ها گم شدم. یک آدامس فروش پیدایم کرد و من را بغل کرد گذاشت روی دستگاهش و گفت کدام آدامس را می خواهی. احساس خوبی داشتم. آن آدامس خوردن مفت و مجانی خیلی بهم مزه داد.
با خودم می گفتم خدا کند پدر و مادرم پیدایشان نشود تا من بیشتر از این آدامس ها بخورم. تصویر آن آدامس ها و همه مهربانی آن مرد که امیدوارم هر جا که هست خوشبخت باشد از ذهنم پاک نمی شود. اما مادرم خیلی ترسیده بود و حال بدی داشت. او هنوز که هنوز است گاهی با جیغ و گریه از خواب بیدار می شود و می گوید خواب دیدم تو گم شدی.
بهترین هدیه ای که در زندگی تان گرفته اید چه بوده است؟
یک دوچرخه بود. بچه بودم و آبله مرغان گرفته بودم. یک روز در همان حال مریضی پدر و مادر و خواهر و برادرم همه با هم آمدند من را بردند روی بالکن. چیزی را که می دیدم باورم نمی شد. یک دوچرخه نارنجی خیلی خوشگل بود. فوق العاده خوشحال شدم.
تفریح شما چیست؟
تماشای فیلم با دوستانم و سفر. من خیلی سفرهای داخلی و خارجی رفتم.
اهل آشپزی هم هستید؟
آشپزی را خیلی دوست دارم.
چه غذایی را خیلی خوب می پزید؟
تبحرم در پخت استانبولی و خورشت کرفس و خورشت بادمجان است.
نظرات