۵ مقاله و انشا درباره زمستان و طبیعت فصل زمستان کودکانه و ادبی برای همه سنین

0

دانلود انشا درباره زمستان و فصل زمستان و انشا در مورد توصیف زمستان و هوای برف و سرما با مقدمه و نتیجه برای سنین کودک و نوجوان از ابتدایی کلاس دوم ، کلاس سوم و کلاس چهارم تا کلاس پنجم و شش و انشا زمستان ادبی با کاربرد واژگانی ، انشا در مورد زمستان سرد با مقدمه و نتیجه و انشا در مورد زمستان زیبا
و تحقیق کوتاه در مورد فصل زمستان از آب و هوا تا برف و هوای سرد و انشا با موضوع زمستان و آدم برفی با مقدمه و بدنه و نتیجه، مقاله در مورد زمستان ، انشا در مورد زمستان آمد ، دو بند در مورد زمستان و داستان در مورد فصل زمستان و… در این بخش از مجله حرف تازه دانلود کنید

5 مقاله و انشا درباره زمستان و طبیعت فصل زمستان کودکانه و ادبی برای همه سنین

انشا در مورد زمستان

■ مقدمه:

به نام خدایی که همه فصل ها را آفرید و نشانه های قدرت خود را در هر کدام به شکلی قرار داد تا ما از آن ها درس بگیریم

بدنه:

وقتی اسم زمستان را می شنویم اولین چیزی که به ذهنمان می رسد برف و برف بازی است. همیشه بهترین خاطره های ما از زمستان مربوط به روزهای برفی ای است که با دوستان یا خانواده یک آدم برفی ساخته ایم و کلی برف بازی کرده ایم. برف خیلی زیباست، گلوله های برفی بهترین وسیله های بازی در زمستان برفی هستند. چه لذتی دارد وقتی یک گوله برفی به هدف اصابت می کند و ما از ته دل می خندیم.

همه فصل های خدا زیبا هستند، بعد از زمستان و روزهای برفی بهار می آید و شاخه های خشک درختان که فکر می کردیم دیگر زنده نیستند پر از شکوفه و برگ های سبز می شوند و این نشانه ها به ما می گوید که باید همیشه امیدوار باشیم و در برابر سختی ها کوتاه نیاییم.

زمستان سردترین فصل سال است. در این فصل گاهی هوا آن قدر سرد می شود که برف می بارد و حتی گاهی که برف هم نباریده کف زمین یخ می زند. من فصل زمستان را دوست دارم. زمستان روزها کوتاه و شب ها بلند است.

زمستان ۳ ماه دارد: دی، بهمن و اسفند. من اسفند را خیلی دوست دارم چون رنگ و بوی عید دارد و ما لباس های نو می خریم و خانه ما از همیشه تمیزتر است. زمستان که می شود باید مراقب سرماخوردگی باشیم. امسال زمستان کشور ما درگیر بیماری کرونا بود که البته از زمستان سال قبل به کشور ما وارد شده و باعث شد ما نتوانیم به مدرسه برویم. مدرسه رفتن در زمستان خیلی کیف می دهد چون می توانیم در زنگ های تفریح برف بازی کنیم.

دانه های برف خیلی ریز هستند وقتی به این فکر می کنم که چند دانه برف باریده که زمین به این بزرگی سفید پوش شده مغزم سوت می کشد.

حتی رنگ برف هم عجیب است. چرا از بین این همه رنگ خدا رنگ سفید را برای برف انتخاب کرد. مثلا چه میشد برف ها آبی بودند یا مثلا سبز. تصورش کمی سخت است.

با همه این حرف ها برف یکی از زیباترین نعمت های خداست. وقتی می بارد حس آرامش عجیبی همه جا پر می کند انگار همه خوشحال می شوند و غم هایشان را کمی فراموش می کنند.

نتیجه:

من فصل زمستان را خیلی دوست دارم و از زیبایی آن لذاپت می برم و خدا را برای آفریدن این همه زیبایی شکر میکنم

انشا در مورد فصل زمستان

انشا درباره زمستان و آدم برفی

■ مقدمه:

دنیای آدم برفی‌ ها، دنیای ساده‌ای‌ ست، اگر برف بیاد هست، اگر برف نیاید نیست

بدنه:

به کنار پنجره میروم. دستم را به پرده میگیرم و از قاب پنجره بیرون را تماشا میکنم. دانه‌های برف آرام و سنگین فرود می‌آیند.
نمیدانم خوشحالند که از دامن مادرشان ابر، فرو میریزند یا نه؟

اما اینجا را زیبا کرده‌اند. زمین سپیدپوش انگار در پتویی از خز سفید پیچیده و زیرش آرام گرفته.

درخت خرمالویی که سه سال پیش پدر کاشته بود حالا برفها را روی شاخه‌هایش مهمان کرده و درخت گیلاس زیر انبوه برف سر خم کرده است.

گلهای لاله عباسی که دیگر زیر برف پیدایشان نیست، برای خود مهمانی گرفته‌اند، شاید با هم پچ پچ میکنند و اتفاقات بهار و تابستانی که گذشت را تعریف می کنند.

همه چیز آرام است و من از این سکوت و آرامش لذت می برم.

چشمم به حیاط کناری می‌افتد که بچه‌های همسایه سخت مشغول گلوله کردن برفها هستند.

کنارشان یه شال گردن قرمز و نارنجی،چند هویج و یه سطل اوراق افتاده.

هر از گاهی دستهای کوچکشان را ها میکنند و ادامه میدهند.

از زیر کلاه و شالگردنشان فقط چشمهایشان پیداست.

چنان با جدیت کار میکنند انگار این آدم برفی که می سازند مهمترین کار دنیاست.

در خیالم تصور میکنم ننه سرما از جا بلند شده مثل ننه جان خودم دامن لباسش را تکانده و آنگاه دانه‌های برف خوشحال و غلتان به سمت زمین سُر میخورند.

حتما خیلی هیجان دارند. میخواهند بدانند این زمین که همیشه از دور دیده‌اند از نزدیک چه شکلی اند.

اگر شانس بیاورند با گربه‌ها و کلاغها هم آشنا میشوند.

شاید آدم برفی هم ببینند سفرشان هیجان انگیزتر شود.

-مااااماااان واسه چشاش چی بذارم؟

صدای بچه همسایه هست که مرا از خیالاتم بیرون میکشد.

-براش زغال بذار

این صدای مادرشان است.

کمی بعد یک آدم برفی با چشمان زغالی،دماغ هویجی و کلاهی کج از سطل زوار در رفته در حیاط همسایه منتظر دانه‌های برف است و لبخند میزند.

نتیجه:
زمستان فصل آخر سال، که پایانش نوید بخش سال نو است.

انشا درباره زمستان

انشا زمستان آمد به زبان ساده

■ مقدمه:

زمستان فصلی که طبیعت به خواب میرود تا برای بهار رویشی جدید و تازه داشته باشند.

بدنه:

زمستان سرد است و نفس ها گرم. دلها خسته و غمگین. درختان اسکلتهای بلوری هستند

زمستان آمد، زمستان در میان سردی نگاه آفتاب و سنگینی برف روی شیروانی دلچسب است آن هنگام که نفس های تب دار بخاری شیشه سرد کلبه وجودمان را خیس میکند و ما با یک لیوان چای در انتظار بهار هستیم.
و عاقبت از راه رسید این سپید پاک، این بی‌نهایت سرد. زیباست دانه های برف که در سکوت شب آرام روی زمین خفته می‌نشینند تا صبحگاهان روزگار رخت نویی بر تن خود ببیند

زمستان چهارمین فصل زیبای خداست. در زمستان روی دیگری از طبیعت را می بینیم. در زمستان لباس طبیعت به کلی عوض می شود و به رنگ سفید در می آید. چه لذتی دارد تعطیل شدن مدرسه ها به دلیل باریدن برف. یکی از تفریحات فصل زمستان شب نشینی های طولانی است. در زمستان می توان به طبیعت رفت و برف بازی کرد.

زمستان همیشه یادآور سرما و برف است. یادآور لباس های گرم و پشمی، لذت چای خوردن در هوای سرد و گاهی هم زمستان یادآور لذت تعطبلی مدارس بخاطر بارش برف است.

در فصل زمستان میتوانیم آدم برفی درست کنیم و با آن عکس بگیریم. مادربزرگم امسال زمستان برایم کلاه و شالگردن خیلی زیبایی بافت و من در روزهای برفی از آن استفاده می کنم. برف بازی در روزهای برفی زمستان یکی دیگر از چیزهایی است که این فصل را برای من زیباتر کرده است.

خیلی ها فصل زمستان را دوست ندارند و از سرمای هوا گله می کنند اما زمستان فصل مورد علاقه من است. بعد از زمستان فصل بهار است و طبیعت هم به ما می گوید که بعد از سردی و سختی، روزهای خوب خواهند آمد.

نتیجه گیری :

گاهی با خودم فکر می کنم زمستان برای رفتگری که در شب های سرد زمستان کوچه ها را جارو می زند هم زیباست؟ زمستان برای آن هایی که لباس گرم کافی ندارند تا بپوشند فصل زیبایی می دانند؟؟

همچنین بخوانید: انشا درمورد پاییز با مقدمه و نتیجه + چند نمونه انشای جدید درباره فصل پاییز

داستان در مورد فصل زمستان

مقدمه:

زمستان پر از سردیست اما پر از دلهای گرم، دلهای گرمی که سردی زمستان را ذوب میکند.

بدنه:

زمستان بود و مثل همیشه در اوج سرما در اتاقم نشسته بودم.
پنجره نگاه کردم و محو تماشای بارش برف شدم.
قبلا وقتی زمستان می شد با شوق و ذوق لباس های زمستونی میخریدم پالتو شال و کلاه و دستکش.از خونه بیرون می رفتم و از سرما لذت می بردم.
اما امروز به خودم اومدم و دیدم دیگه خبری از اون همه شوق و ذوق نیست.

من زمستان را خیلی دوست دارم. بعضی از زیباترین خاطراتی که از زمستان به یاد می آورم دیدن برف نشسته روی زمین وقتی از خواب بیدار می شویم، ساختن آدم برفی، برف بازی با بچه ها در حیاط مدرسه، سر خوردن روی برف و خندیدن بقیه، نشستن دور کرسی مادربزرگ است. به خصوص روزهایی که مدرسه به دلیل بارش برف تعطیل می شود را خیلی دوست دارم.

یادمه کوچیکتر که بودیم مادربزرگم که طبقه پایین خونه ما زندگی میکرد، شب یلدا که میشد بساط کرسی رو رو به راه می کرد. خب می دونید که شب یلدا آخرین شب پاییزه که از فرداش زمستون شروع میشه. هسچ وقت یادمه نمیره که یک شب که پیش مادر بزرگم زیر لحاف کرسی خوابیده بودم پام خورد به ذغال زیر کرسی سوخت اما بازم دلم میخواست که پیش مادربزرگم زیر لحاف کرسی بخوابم.

یادش بخیر دیگه مثل اون موقع ها خوابم شیرین نیست. پذیرایی خونه مادربزرگم یه پنجره قدی خیلی بزرگ داشت که وقتی برف می اومد برخلاف همه که پرده هارو میکشیدن که سوز سرما نیاد، مادربزرگم پرده ها رو میزد کنار و برامون دمنوش به لیمو با دارچین دم می کرد که نمیدونم توش چی میریخت که هم خوشمزه بود هم عطر و بوش خونه رو پر میکرد.

هیچ وقت اون روزا رو یادم نمیره الان که مادربزرگم نیست چقدر تو این روزهای سرد زمستون جالی خالیشو حس مسکنم و دیگه از کرسی و پنجره برفی و دمنوش به لیمو خبری نیست.

چند سال پیش که بچه تر بودیم و به مدرسه میرفتیم واسه اومدن زمستان لحظه شماری میکردیم. وقتی فصل زمستان می آمد هرشب را به امید اینکه صبح تا زانو برف بیاد و مدارس تعطیل بشه صبح میکردیم…

مدارس تعطیل میشد و با بچه ها توی کوچه و خیابون برف بازی میکردیم و دست و صورتمان از سرما سرخ میشد اما دست بردار نبودیم و با عشق بازی میکردیم.

زمان بچگی همه چیزش با الان متفاوت بود. گذشت آن زمان که با حتی با چیزهای کوچک خوشحال میشدیم و ذوق میکردیم.

الان که بزرگتر شدم نمیدانم باید از آمدن زمستان و بارش برف خوشحال شوم یا ناراحت…

نتیجه:

زمستان هم مانند فصل های دیگر خدا زیباست و باید از زندگی لذت ببریم و از روزهایی که خدا به ما هدیه داده نهایت استفاده را ببریم.

همچنین بخوانید: ۷ مقاله و انشا درباره بسیج و هفته بسیج با مقدمه و نتیجه کودکانه و ادبی

انشا درباره زمستان را توصیف کنید

■ مقدمه:

به نام خدای آفریننده فصل ها، می خواهم زیبایی های فصل زمستان را توصیف کنم.

بدنه:

زمستان آخرین فصل سال است . دی، بهمن و اسفند ماه های زمستان هر کدام ساز جداگانه ای می نوازند. دی را با سرما و امتحانات، بهمن را با برف و اسفند را با خانه تکانی و آماده شدن برای عید می شناسیم. اسفند که می رسد انگار همه زمین به تکاپو می افتند. آدم ها آماده ورود به سال جدید و زمین آماده تبدیل شدن به زمین دیگری می شود.
معنی واقعی تغییر را می توان در فصل زمستان دید. همه چیز رنگ عوض می کند، درختان بی برگ تبدیل به درخت های پرشکوفه و سرسبز می شوند، زمین سفید برفی پر از گل ها و سبزه های رنگارنگ می شود و هوای سرد ناگهان دل انگیز و بهاری می شود.

دانه های برف با آن ظاهر زیبا، ظریف و منحصر به فردی که دارد انسان را شگفت زده می کند. چند دانه برف باید در کنار هم بنشینند تا زمین سفید پوش شود آن هم بعضی وقت ها تا یک متر یا بیشتر.

یکی دیگر از زیبایی های زمستان پرنده ها هستند، خدا پرندگان را به شکلی آفریده که وقتی سردشان می شود پرهای خود را با هوا پر می کنند تا مانند لباس گرمی از آن ها در برابر سرما محافظت کند.

درخت کاج در زمستان تنها درختی است که سرسبز است و این هم یکی دیگر از شگفتی های آفرینش خداوند است. بعضی حیوانات در زمستان به خواب می روند مانند درختان که در زمستان خوابند و با آمدن بهار و گرم شدن هوا بیدار می شوند.

لذت برف بازی و سرسره بازی روی برف ها، ساختن یک آدم برفی، صدای لذت بخش راه رفتن روی برف ها، تکاندن درخت های پوشیده از برف، خوردن خرمالو، انار دون شده، آش رشته داغ، چای ذغالی و شب نشینی های طولانی زمستان، هیچ کدام را نمی توان در فصل های دیگر سال تجربه کرد اگر هم بشود در زمستان صفای دیگری دارد.

فصل زمستان را با سرما و سفیدی برف می شناسیم. فصل ها عوض می شوند و با تغییر فصل ها طبیعت رنگ عوض می کند، دمای هوا تغییر می کند، گاهی برف می بارد گاهی باران اما مهم دل های ماست که باید همیشه گرم بماند، مهم قلب های ماست که باید برای هم بتپد. اگر هوای هم را داشته باشیم فرقی نمی کند درکدام فصل سال باشیم چون همه فصل ها زیبا هستند.

نتیجه گیری:

امیدوارم کلبه ی دلاتون همیشه گرم و پرانرژی و شاد باشه…

 

نظرات