بیوگرافی و عکس های سردار سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی + نحوه شهادت
شهید اسماعیل دقایقی در سریال گاندو کیست؟ سردار سرلشکر از فرماندهان دلاور دوران جنگ و فرمانده سپاه بدر بود که در ۲۸ دی ماه سال ۶۵ در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید. در ادامه بیوگرافی و عکس ها و مبارزات و فعالیت ها و افتخارات و خانواده و همسر و فرزندانش و نحوه شهادت ایشان را در این بخش میخوانید.
بیوگرافی شهید اسماعیل دقایقی
اسماعیل دقایقی، زاده سال ۱۳۳۳ در شهر بهبهان خوزستان – تاریخ شهادت: ۲۸ دی ماه سال ۶۵ در عملیات کربلای پنج، بنیان گذار سپاه بدر میباشد و در دوران دفاع مقدس در عملیاتهای بیتالمقدس، فتحالمبین، خیبر، بدر، عاشورا، قدس ۴، کربلای ۲ و کربلای ۴ حماسه آفرین بود.
خانواده و زندگی رشخصی
سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی در سال ۱۳۳۳ در بهبهان در خانوادهای که متدین و مومن پای به عرصه وجود گذاشت و پس از ورود به دبستان و پشت سر گذاشتن دوران تحصیل و اخذ دیپلم، در سال ۱۳۴۹ در کنکور هنرستان شرکت ملی نفت شرکت کرد و پس از قبولی، به ادامه تحصیل در آن هنرستان پرداخت و با محسن رضائی آشنا شد. اما به دلیل مبارزات سیاسی از هنرستان اخراج شد.
بار دیگر در رشته آبیاری دانشکده کشاورزی دانشگاه اهواز قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این رشته، دوباره در کنکور شرکت کرد و به دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران، وارد شد.
دوران نوجوانی
از سن شانزده سالگی، تابستانها برای رفع مشکلات مالی خانواده، کلاس خصوصی فیزیک و ریاضی تشکیل میداد. این کلاسها بهانهای برای گفتن حرفهایش بود. حرفهایی که از کتابها و مسائل مهم سیاسی – مذهبی میدانست. تدریسش او را در شهر پرآوازه کرد و با آن نفوذ کلامش مریدان زیادی پیدا کرده بود.
مبارزات سیاسی
از همان دوران نوجوانی مبارزات خود را بر علیه ظلم و استبداد پهلوی آغاز نمود و در سال ۱۳۵۳ دوبار به زندان افتاد و هربار پس از چند ماه که همراه با شکنجه، از زندان آزاد شد.
با اوجگیری تظاهرات در اعتصابات کارگران شرکت نفت نقش موثر و ارزندهای را عهدهدار بود و قبل از ۲۲ بهمن به اتفاق یکی از دوستانش طبق برنامهای که داشتند به تهران آمد و با حضور در مبارزات مردمی، در فتح پادگانها نقش موثری ایفا نمود.
همسر شهید اسماعیل دقایقی کیست
شهید دقایقی در سال ۱۳۵۷ با خانم همراهی که دختر داییش بود ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند دختر و پسر می باشد
فرزندان شهید اسماعیل دقایقی
این شهید دارای دو فرزند دختر و پسر به نام های ابراهیم و زهرا می باشد، در زمان شهادتش، فرزندش ابراهیم ۶ ساله و زهرا ۵/۳ سالش بود و درباره شهادت پدرش گفت: «پدرم شهید شده و اکنون در بهشت است.»
ابراهیم دقایقی فرزند شهید دقایقی
هنگامی که فرصتى دست داد تا همراه با پدرم به مناطق جنگى بروم، کودکى بیش نبودم. از اهواز و چندین شهر دیگر گذشتیم و به شهر کرمانشاه که قرارگاه رمضان در آن جا مستقر بود ، وارد شدیم.
آن وقتها هرگز نمی دانستم که پدرم چه کاره است و او را یک راننده ، بسیجى و یا پاسدار عادى می پنداشتم. به قرارگاه رمضان که وارد شدیم ، برخوردها به گونهاى فوق تصور من بود. آنان ارزش و احترام زیادى براى پدرم قائل بودند و این برخورد ممتاز ، برایم سؤال برانگیز شد.
بچههاى رزمنده پاسخ دادند: «پدر شما فرمانده تیپ (لشکر) است.»
گفتم: «پدر من که پاسدار است.»
گفتند: «خب فرمانده لشکر فرق می کند.»
آن جا بود که به فروتنی او پى بردم. او بود که در میان بسیجیان ، اصلاً از خود – به عنوان فرمانده – نام نمی برد و هیچ گاه در این باره لب به سخن نگشود.
عکس همسر شهید دقایقی
شرط ازدواج برای همسرش
همسر شهید دقایقی : هنگامی که اسماعیل به خواستگاری من آمد، در گروه چریکی «منصورون» عضویت داشت و خانهاش، پایگاه فعالیتها و تکثیر و پخش بیانیههای امام (ره) بود. در آن موقع به جای این که من شرط و شروطی برای ازدواج داشته باشم، او شرط خودش را بیان نمود. وی با جدیت گفت: «من یک زندگی عادی و معمولی ندارم. ممکن است الان این جا باشم و بعد موقعیت ایجاب کند که به فلسطین بروم.»
مادرم همیشه میگفت: این پسر شهید میشود و برای تو نمیماند. حتی به خاطر مخالفتهای ایشان بود که خانواده اسماعیل مرا مخفیانه از پدرم خواستگاری کردند.
اسماعیل پسر دایی من بود
اسماعیل پسر دایی من بود و ما از بچگی همدیگر را میشناختیم. خانواده ایشان هم به لحاظ عقیده شبیه ما بود، یعنی به نماز و روزه مقید بودند.
یادم هست زمانی که بحث ازدواج ما پیش آمد من ۲۱ ساله بودم و سال دوم دانشگاه را در رشته زمین شناسی میگذراندم. ایشان هم سال دوم بود، البته اسماعیل در رشته مهندسی کشاورزی درس میخواند اما انصراف داد و مجددا در رشته تربیت بدنی درسش را ادامه داد.
من شخصا توقع نداشتم ایشان از من خواستگاری کند چون زیاد رغبتی به ازدواج فامیلی نداشتم و از لحاظ ژنتیکی میترسیدم. از طرفی علاقمند به تحصیل بودم، به همین علت بود که یک سال طول کشید تا بالاخره به ایشان جواب مثبت دادم.
مراسم ازدواج ساده
یادم هست که بعد از مراسم عقد رفتیم محضر و شب مادرش دم پخت که یکی غذای محلی و باب میل اسماعیل بود درست کرد و به همین سادگی زندگی ما آغاز شد. از عکس و خرید هم خبری نبود، تنها خرید ما یک حلقه ۱۵۰ تومانی بود که برای من گرفتند. حتی ماشین عروس هم نداشتیم. جالب است بدانید که آقای دقایقی کت و شلوارش را هم از دوستش امانت گرفته بود.
مهریه همسر شهید دقایقی
مهریهام نیز قرآن و کتاب معراجسعاده و ۶۵ مثقال طلا بود. کل مهمان آن شبمان یکی دو تا از دوستانمان و خانوادههایمان بودند. بعد از آن آمدیم تهران و در یکی از خانههای مصادرهای که موقتا در اختیارمان گذاشته شده بود زندگی کردیم. بعد از مدتی هم باز برگشتیم شهرستان. اسماعیل وسط مغازه پدرش یک دیوار کشید و همان شد خانه ما.
هنگام شهادت برادر ۱۹ سالهام بود که در عملیات والفجر مقدماتی شهید شد.
عکس جدید فرزندان شهید دقایقی
سوابق و فعالیت ها
سرلشکر شهید دقایقی بنیان گذار سپاه بدر میباشد و در دوران دفاع مقدس در عملیاتهای بیتالمقدس، فتحالمبین، خیبر، بدر، عاشورا، قدس ۴، کربلای ۲ و کربلای ۴ حماسه آفرین بود.
در سال ۱۳۵۸ با یک نسخه از اساسنامه جهاد سازندگی(سابق) که دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاهها آن را تنظیم کرده بودند؛ به «آغاجری» رفت و به اتفاق عدهای از دوستان، جهاد سازندگی را راه اندازی کرد.
سپس طی حکمی در سال ۱۳۵۸، مسئول تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه آغاجری شد.
زمان درگیری خرمشهر سریعا خود را به آنجا رساند و با انتقال سلاح و مهمات به اتفاق شهید جهان آرا نقش اساسی در آمادگی رزمی مردم منطقه ایفا کرد.
به دنبال شروع جنگ تحمیلی، به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ لشکر ۹۲ زرهی اهواز حضور یافت و بعدها به همراه شهید علمالهدی در شکستن محاصره سوسنگرد دلیرانه جنگید.
در عملیات «فتحالمبین» نیز در قرارگاه لشکر فجر با سردار شهید بقایی که در آن زمان فرماندهی قرارگاه فجر را به عهده داشت، همکاری کرد.
در سال ۱۳۶۲، مسئول راهاندازی دوره عالی مالک اشتر (ویژه آموزش فرماندهان گردان) شد و در عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزایر مجنون، فرماندهی یکی از گردانهای خط مقدم را به عهده داشت.
پس از مدتی در لشکر ۱۷ علیبن ابیطالب(ع) در کنار شهید دلاور مهدی زینالدین قرار گرفت و پس از آن نیز فرماندهی «تیپ ۹ بدر» را پذیرفت
اسماعیل دقایقی گردان «احرار» را از میان اسیران عراقی تشکیل داد. آنها به رغم آنکه اسیر بودند، با علاقه و اشتیاق در این گردان با ارتشی که خودشان سالها در آن ارتش بودند، میجنگیدند و بسیاری از آنها هم به شهادت رسیدند.
ویژگی اخلاقی
ویژگی دوم شهید دقایقی، صداقت و راستگویی او بود. صداقت او خیلی روشن و آشکار بود. آدم مخلص و فداکار بود. انسانی متدین بود که هیچ وقت قرآن از دست او زمین گذاشته نمیشد. هر جا که میرفت قرآن همراه داشت. از هر فرصتی که فراهم میشد قرآن را باز میکرد و قرآن میخواند.
شهید اسماعیل دقایقی در سریال گاندو ۲ کیست
در سرال گاندو ۲ نامی از فرمانده سیپاهی برده شده که پوتین های رزمندگان را تمیز میکرد. در این باره بخوانید: ایامی که در منطقه «حاج عمران» در شمال عراق بودیم ، فصل زمستان و منطقه پوشیده از برف بود. هوا بسیار سرد بود و زمین گِلی و لغزنده. با این همه مشکلات دست و پاگیر، رزمندگان به نگاهبانی از آن مواضع پرخطر مشغول بودند و از دستاوردهای عملیات کربلای ۲ حفاظت میکردند.
در این منطقه، وقتی رزمندگان -شبها- به خواب و استراحت میپرداختند، فردی به آرامی وارد سنگرها میشد و گل و لاى چسبیده به پوتینها را پاک میکرد و آنها را با خاکساری و فروتنی واکس میزد. او این کار را سنگر به سنگر انجام میداد. همه از این کار شگفت زده شده بودند و پرسان پرسان ماجرا را دنبال میکردند. تا اینکه با کنجکاوی یکی از برادران مشخص شد او سردار خاکسار اسماعیل دقایقی است.
محل ، تاریخ و نحوه شهادت شهید اسماعیل دقایقی
سردار سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی بعد از سال ها تلاش و مجاهده در راه خدا، سرانجام در ۲۸ دی ماه سال ۶۵ در عملیات کربلای پنج به جمع شهدا پیوست.
هنگامی كه در عملیات كربلای ۵ برای انجام ماموریت شناسایی، با یك دستگاه موتور سیكلت عازم محور بود در مسیر راه مورد اصابت بمباران هواپیماهای رژیم متجاوز عراق قرار گرفته و به لقای حق میشتابد و در اوج اخلاص و ایثار، با نوشیدن شربت شهادت روح تشنه خود را سیراب میكند.
همچنین ببینید: بیوگرافی و عکس های «شهید عبدالرسول زرین» تک تیرانداز جنگ
اطلاعات مزار مطهر
شهر محل دفن : خوزستان
محل مزار شهید : گلزار شهدای امیدیه
قطعه : – ردیف : – شماره : –
تاریخ تولد: ۱۳۳۳
روز شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۸
سن در زمان شهادت : ۳۲ سال
وضعیت پیکر: مشخص
متن وصیت نامه شهید اسماعیل دقایقی
ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.
خدایا! امت اسلام را صبر و استقامت عطا فرما تا در مقابل دشمنان خدا و کافران، پایداری کنند و سپس بر آنان غلبه کنند.
خدایا شهادت میدهم که غیر از تو خدایی نیست و محمد (ص) رسول و فرستاده توست و علی (ع) وصیّ رسول خداست. سلام بر خاندان عصمت و طهارت. درود بر خمینی کبیر و سلام بر روحانیّت معظّم و امت حزب اللَّه.
خدایا از تو می خواهم در هنگامی که شیطان به سراغم می آید، تو او را دور سازی و مرا قوّت و آرامش عطا فرمایی که «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلیّ العظیم».
پدر و مادر گرامی؛ در مقابل شما شرمنده ام که توفیق خدمت به شما و اجرای حقوق شما خیلی کم نصیبم گشت. بدانید که «انّا للَّه و انّا الیه راجعون» انشاءاللَّه خداوند به شما صبر عطا فرماید و شما از جمله کسانی باشید که مردم و خصوصاً خانواده شهداء، اسرا و معلولین را دلداری بدهید و من هم دعاگوی شما هستم.
وصیت شهید دقایقی به همسرش
همسر محترمه! در این حدود ۵ سال زندگی از خصوصیات خوب تو بهره بردم و مرا بسیار احترام کردی که لایق آن نبودم. پیوند من و تو با شعار اسلام و ایمان شروع شد و بعد سعی نمودیم هر روزمان با روز دیگر متفاوت باشد و احکام اسلام را پیاده کنیم و خوب میدانی که راه من در ادامه این زندگی و سیر به عمل در آوردن عقیده به اسلام بوده است. چطور میتوانستم در خانه راحت باشم و کاری نکنم، در صورتی که جان و مال امت مسلمان ایران به سوی جبهه سرازیر است. انسان در برخورد با مصائب و مشکلات است که لذّت ایمان و توجّه به خدا را درک میکند و ا گر رفتن من مصیبتی برایت باشد میدانی که «الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انّا للَّه و انا الیه راجعون». در تربیت ابراهیم و زهرا سعی خود را بنما؛ بری آنها دعا میکنم و امیدوارم افرادی مفید برای اسلام و خط ولایت اهل بیت عصمت و طهارت و ولایت فقیه باشند. بعد از من سعی کن با مشورت آقایان علماء در قم مثلاً آقای راستی یا آقای کریمی، منطقیترین راه را برای خود انتخاب بنمایی که انشاءاللَّه اگر بهشت نصیبم شد، یکدیگر را در آنجا ملاقات کنیم. انشاءاللَّه با صبر و استقامت خود که خدا بیشتر به تو دهد، اسوهای در جامعه خود باشی.
برادران گرامیم و خواهران محترمه!
برای شما نیز آرزوی صبر و استقامت در پیگیری اهداف اسلامی دارم. انشاءاللَّه بتوانید با کار و فعالیت، خود را بیش از پیش وقف راه خدا و اسلام کنید. جهانی که امروز پر از فسق و فجور و خیانت ابرقدرتهاست، تلاش و ایثار میخواهد. در راه حسین (ع) – سیدالشهداء – رفتن، حسینی شدن میخواهد. انشاءاللَّه در پیروی از راه امام امت خمینی کبیر که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت (ع) است، موفّق باشید. دیدن برادران رزمنده در خط اول که با آرامش مشغول نماز هستند و با متانت، نیروهای دشمن و تانکهای او را میبینند و با سلاح مختصر با آنان مقابله میکنند، از تجلّیّات حسینی شدن این امت است که مرا به وجد آورده است. حقوق شما را آنطور که باید رعایت ننمودهام که انشاءاللَّه مرا ببخشید؛ من هم دعاگوی شما هستم.
خدمت کلیه اقوام و فامیل و دوستان و آشنایان سلام عرض میکنم و برای آنان توفیق در خط اسلام و قرآن بودن را آرزومندم. قطعاً نتوانستهام حقوق شما را به خوبی رعایت کنم. انشاءا… مرا ببخشید.
از همه شما التماس دعا دارم. والسلام علی عبادالله الصالحین.
پاسدار اسماعیل دقایقی
سوم جمادیالثانی ۱۴۰۴ روز وفات حضرت فاطمه زهرا (س) اولین منادی حق ولایت و وصایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع)
گرداوری در مجله اینترنتی حرف تازه برگرفته از: ویکی پدیا، فارس و خبرگزاری دفاع مقدس
نظرات