کسی که با وجود نابینایی توانستن را معنی کرد
بعد از این که به دنیا آمد، به خاطر این که نابینا کامل بود، از نظر بقیه نمیتوانست توانایی خاصی داشته باشد.
چه رسد به این که بتواند شغل مستقلی داشته باشد یا کارآفرین اینترنتی شود.
در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۷ در نیشابور، یکی از شهرهای خراسان رضوی به دنیا آمد.
با وجودی که خانواده اش برای به دست آوردن بینایی اش تلاش فراوان کردند، اما راه به جایی نبردند و دست آخر تسلیم تقدیر شدند.
دوران ابتدایی اش در مدرسه استثنایی شقایق که مخصوص افراد نابینا و کم شنوا بود، مشغول به تحصیل با خط ویژه نابینایان، بریل شد.
از همان ابتدای مدرسه احساس خوبی به موسیقی داشت و دوست داشت نواختن یک ساز را یاد بگیرد، اما او هیچ چیز نمیدید و خانواده اش به خاطر راضی کردنش یک کیبورد آموزشی برایش خریداری نمودند.
لکن فکر نمیکردند خریدن یک ساز آموزشی کوچک، بتواند تحولی در زندگی اش ایجاد نماید.
با توجه به علاقه ای که به نواختن داشت، خیلی زود توانست به صورت غیر آکادمیک نواختن کیبورد را یاد بگیرد و در دوران راهنمایی برای خودش گروه سرودی در مدرسه تشکیل بدهد.
او قبول کرده بود در شهر خودش نیشابور در مدارس عادی دوره راهنمایی را طی کند.
اما برخی از دوستان دوره ابتدایی اش برای ادامه تحصیل به مشهد، و مدارس مخصوص نابینایان آنجا رفته بودند که شبانه روزی بود.
علاوه بر موسیقی که داشت آن را به صورت درست و اصولی فرا میگرفت، صدای خوبی هم داشت و اغلب صبح ها قرآن خواندن بر عهده بهزاد بود.
بهزاد در سرش رویا های بزرگی بود و دوست داشت برای به دست آوردن درآمد متکی به کسی نباشد و خودش گلیم خودش را بیرون بکشد.
درسهایش در دوره راهنمایی و دبیرستان به دلیل این که منابع بریل و منابع صوتی دیر به دستشان میرسید، خیلی خوب نبود و میتوانست نمره متوسط را به سختی کسب نماید.
اما تمام تلاش و توانش را برای کنکور گذاشت و توانست با رتبه بسیار خوبی در دانشگاه شاهد تهران، رشته حقوق که آن موقع مورد علاقه اش هم بود پذیرفته شود.
اواخر دوره دبیرستان و موسیقی حرفه ای.
سال آخر دبیرستان و پیش دانشگاهی آن زمان بود که هر دو سه ماه یک بار به تهران سفر میکرد تا نزد استاد پویا نیکپور پیانو نواختن را به صورت حرفه ای فرا بگیرد.
و سر انجام رویای حرفه ای شدن در موسیقی، سبب شد که با خواننده های نام آشنا آن زمان همچون محسن یگانه، حامد هاکان، مجتبی کبیری و چند تن دیگر همکاری نزدیک داشته باشد.
بهزاد هندآبادی با محسن یگانه بیش از دو سال در اجرا های زنده همکاری میکرد و عضو ثابت پیانو و کیبورد بند این خواننده محبوب بود.
اما انگار نه حقوق آن رشته ای بود که میتوانست او را به رویایش برساند و نه موسیقی آن چیزی بود که دلش میخواست.
مدام احساس میکرد یک چیزی کم دارد، اما نمیدانست آن چیز چیست.
دوران دانشگاه به دلیل کمبود منابع به خط بریل، «خط مخصوص افراد نابینا» از هم کلاسی هایش و سایرین کمک میگرفت که با دریافت مبلغی کتابها و جزوات را برایش صوتی کنند.
آن طور که بهزاد میگوید، آن موقع کتابها را بر روی نوار کاست ضبط میکردم و هر بار که میخواستم به تهران بروم، کلی نوار با خودم این طرف و آن طرف میبردم.
مسلم است که اکنون دست رسی به منابع صوتی هم برای نابینایان بسیار ساده تر شده است و برنامه هایی همچون نوار و فیدیبو و طاغچه، کلی منابع صوتی تخصصی و غیر تخصصی دارند.
یک اثر خاص در راه بود
بهزاد از همان ابتدایی که در دانشگاه مشغول تحصیل شده بود، به کتابهای روانشناسی، بهبود فردی، و بازاریابی تبلیغات علاقه فراوان نشان میداد.
او میخواست که راه و روش موفقیت و ثروت مند شدن را یاد بگیرد و همین افکار باعث شد که در سال ۱۳۸۸ به فکر راه اندازی کسب و کاری بیفتد.
کسب و کاری که طبق گفته خودش اوایل خوب پیش میرفت اما، عاقبتش او مانده بود و انباشتی از بدهی که برای دادنش مجبور شد دوباره وام بگیرد و قرض کند.
بهزاد هندآبادی میگوید: من بیشتر از آن که یک شبه موفق شوم، چندین بار متوالی شکستهای سختی خوردم و به خاطر این که نابینا بودم، بیشتر از بقیه هم سن و سالهایم سرزنش میشدم.
خیلی تلاش کردم و ایده های مختلفی را با اطلاعاتی که داشتم در بستر اینترنت راه اندازی کردم، اما به دلیل مسائلی که الان دقیقاً میدانم چیست شکست میخوردم.
من چون نابینا بودم، کارهایی که شما برای یاد گرفتنش برای مثال یک ماه صرف میکنید، مجبور بودم در سه ماه یادشان بگیرم.
بعضی از این آموزشها مانند یادگیری برنامه نویسی تحت وب [php,html] خیلی هم سخت تر بود.
یکی به این دلیل که افراد کمی قبول میکردند به من یاد بدهند؛ چون فکر میکردند بی نتیجه خواهد بود.
اما مطالبی مانند زبان انگلیسی خب سختی ی برنامه نویسی را نداشت.
افراد نابینا و کم بینا، با استفاده از نرم افزارهایی که آن را صفحه خوان می نامند، از موبایل و کامپیوتر استفاده میکنند.
صفحه خوان محتوایی که افراد بینا روی صفحه نمایش میبینند را به صورت صوتی برای نابینایان میخواند.
من اطمینان داشتم شکستها بالاخره تمام میشود و البته همین طور هم شد.
موفقیت و پول که به طرفت سرازیر میشود، بقیه پیشت میآیند تا از راز و رمزش آگاه شوند.
چون چندین مشاوره موفق داشتم و چندین کسب و کار پولساز را راه اندازی کرده بودم، تصمیم گرفتم
به علاوه مطالعات و تحقیق، در دوره های اساتید برتر خارج از ایران و البته ایران هم شرکت کردم، تا فقط تجربه چاشنی آموزشهایم نباشد.
نیل پتل، برایان دین، Neville Medhora، دارن هاردی، افرادی بودند که در کارشان متخصص هستند و خارج از ایران از کلاسهایشان استفاده کرده ام.
همچنین اکنون حکه این نوشته را میخوانید، در حال تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی گرایش تجارت الکترونیک نیز هستم.
حرفه ای که به آن از ابتدا علاقه داشتم، تبلیغ نویسی یا کپی رایتینگ بود.
تبلیغ نویسی علمیست که کمک میکنند با نوشتن و طراحی یک تبلیغ، فروش شما ظرف مدت کوتاهی افزایش یابد.
اما چون نگاه ۰ یا ۱۰۰ به هیچ مسئله یا علمی نداشته و ندارم، از ابزارهای دیگر هم کمک میگیرم و تخصص لازم را نیز به دست آورده ام.
به همین خاطر آموزش دیجیتال مارکتینگ و سئو را نیز چاشنی همیشگی یک متن تبلیغ نویسی شده میکنم، تا کار قدرت بیشتری پیدا کند.
سایت اثر خاص تمام رویای من است که با کمک سه نفر که همکار من هستند و در حال حاضر مشغول فعالیت در اثر خاص هستند اداره میشود.
اغلب متون تبلیغاتی که سفارش میگیریم را من مینویسم، و طراحی کارها و ساخت انیمیشن و موشن ها با همکاران طراح و انیماتورم هست.
البته که همکارانم قبل از این که کار طراحی را در اثر خاص شروع کنند، با روانشناسی مخاطبین و تبلیغات به طور کامل آشنا شده اند و آموزشهای لازم را دریافت کرده اند.
من بیشتر از این که بخواهم به شما آموزش نوشتن صفحه محصولات و خدمات، و بازاریابی دیجیتال را بدهم، میخواهم بگویم که میتوانید به رویاهایتان برسید، هر قدر هم که دست نیافتنی باشد.
اگر بخواهید میتوانید، حتی اگر مثل من نبینید.
کار اثر خاص، علاوه بر آموزش تبلیغ نویسی، آموزش امید و انگیزه است.
شما باید اثر خاص زندگی خودتان را خودتان خلق کنید، من هم کمکتان میکنم.
نظرات