ویدئوی کامل آواز سوزناک مادر گیلانی در دشت + فیلم

12

پر سرچ شدن ویدیوی آواز سوزناک مادر گیلانی که توجه کاربران را جلب کرده و باعث شد تا این ویدئوی کوتاه از آواز خواندن یک بانوی مسن گیلانی پر طرفدار شود و در فضای مجازی وایرال شود‌ فیلم کامل و ترجمه ترانه را در ادامه میخوانید

ویدئوی کامل آواز سوزناک مادر گیلانی در دشت با ترجمه

آواز سوزناک مادر گیلانی

در ادامه پخش این ویدئو را ببینید که در غم میرزا کوچک خان آوازی سوزناک و دلنشین با صدایی خاص و منحصر بفرد در دشت و جای با صفایی میخواند که به پر سرچ گوگول تبدیل شده است.

موسیقی شمالی و گیلانی و ماندرانی از جمله موسیقی های خاص محلی با آداب و رسوم و ریتم و لهجه خاصی است که قدمتی دیرینه دارد

به گفته کاربران آهنگهای فولکلور شمالی ی غم عجیبی داره که راحت منتقل می‌کنه مثل آهنگهای پوررضا . نمیفهی چی میگن ولی با پوست و استخوان درک می‌کنی

ویدئوی آواز سوزناک مادر گیلانی

در زیر آواز خواند یک مادر گیلانی را مشاهده کنید و لذت ببرید. به محل و هویت این بانوی گیلانی اشاره نشده است

ترجمه آواز بانوی کیلانی

گفته میشود که وی ایبن آواز را در غم میرزا کوچک خان میخواند و اگر کاربران اهل شمال کشور و گیلانی های عزیز ترجمه آواز را بطور کامل میدانند برای ما در بخش کامنت ها ارسال کنند تا دیگر عزیزان نیز با ترجمه این آواز دلنشین را گوش جان دهند.

موسیقی محل گیلانی و مازندرانی

نغمه‌های محلی مازندران بخشی از موسیقی ملی را تشکیل می‌دهد موسیقایی این منطقه را می‌توان در آوازهای هفت‌گانه، سه‌گاه، چهارگاه، راست پنجگاه، ماهور، نوا، همایون نواخته میشود
موسیقی نواحی این استان که تصویرگر زندگی مردمانی جنگل‌ نشین و طبیعت‌ گراست و بیشتر در مایه‌های شور و دشتی و به‌ندرت در چهارگاه و شوشتری اجرا می‌شود، سرشار از تصاویرِ زمین‌های سبز و حاصل‌خیز، جنگل‌، مزرعه و شالیزار است که بسیار دلنشین و شنیدنی است.

12 دیدگاه در “ویدئوی کامل آواز سوزناک مادر گیلانی در دشت + فیلم

  1. salehi گفت:

    اخ که دورت بگردم ننه دردو بلات به سرمن با این سن چه صدایی چه ابهتی
    کجایی مادر تا شوم من چاکرت

  2. As گفت:

    آخ ک چقد دلم گرفت باصدای دلنشینت مادر منم ازمادرم دورم اونم عین شماهمش گریه میکنه ناراحتی منومیکنه 😔

  3. اسماعیل گفت:

    در قسمت اول شکایت از فرزند میکنه که در تهران است وبه من سر نمیزنه اتیش بگیره اون بهار تهران در قسمت دوم میگه از نازنین استخوان من جگر رفته و وطن از ولایتم دوره ومن از دست اقا و فلک دارم از شیعیان شکایت . من خودم اهل گیلان هستم تا جایی که تونستم برای شما ترجمه کردم

  4. اسماعیل گفت:

    در قسمت اول شکایت از فرزند میکنه که در تهران است وبه من سر نمیزنه اتیش بگیره اون بهار تهران در قسمت دوم میگه از نازنین استخوان من جگر رفته و وطن از ولایتم دوره ومن از دست اقا و فلک دارم از شیعیان شکایت .
    من خودم اهل گیلان هستم تا جایی که تونستم برای شما ترجمه کردم

  5. احسان گفت:

    چقد دردناک میخونه فقط یه قسمتش رو متوجه میشم که میگه همه پدر دارن مو ندارم همه مادر دارن مو ندارم. اسیر خاکن و با فلک کاری ندارن… منم پدرومادرم رو از دست دادم.. ممنون میشم اگه یکی ترجمه کنه

  6. زری گلی گفت:

    معنیش میشه سرمو دستمال سیاه بستم ، دستمو حنای سبز بستم ،بگید که برادر، دست و پام نازکه، حنا نمیگیره و دل سوختم تا ابد مرحم نمیگیره ………

  7. سما گفت:

    مادر گيلانی…قربون اون قیافه مهربونت برم…. ای کاش میشد از نزدیک ببینمت.
    درست میگی… درد ها…و دوری ها….. استخوان آدم رو میشکنن

  8. سما گفت:

    ای مادر جان… شما چقدر شباهت داری به مادر بزرگ عزیز من… که عمرشون رو دادن به شما.
    ای بانوی ایران زمین از راه دور دست شما رو میبوسم.
    درد و بلات و دلتنگی شما به سر بنده.
    عاشقتم مادر گیلانی

  9. علی گفت:

    یکی نیست
    ترجمعه کنه …..

  10. بردیا گفت:

    ناز نفست مادر جان
    بسیار زیبا و دلنشین و سوزناک
    اشکم دراومد همزبان گیلک خودم مادر عزیزم
    این مادر داره از غم دوری فرزندش و آرزوی برگشت فرزندش به دیار و زادگاه خودش گيلان سرسبز و همیشه زيبا میخونه و از غم و غصه و مشکلات زندگی
    سرشون سلامت عمرشون باعزت
    ایشالا همه به آرزوشون برسن و همه پدر و مادرها و فرزندان به دیدار هم برن زود به زود مثل قدیم
    به امید فردای بهتر

  11. صفا گفت:

    سلام
    مادری عزیزی که خواندی توغربت ودوراز وطن نالیدم با سوز صدایت الهی خدا حفظتون کنه وهمیشه مانا وسربلند باشی. امیدوارم همه قدر مادرهایشان رابدانند که بی مادری یتیمی میاره که زخمش هیچ وقت باهیچ چیزی ترمیم نمیشه

  12. کبیره گفت:

    ای جان……
    گیلان هم نوای شاد داره هم غمگین ، مثل همه استانهای کشور عزیزم
    اما
    وقتی مادرم نواهای قدیمی رو میخوند ، انگار دارشت از یه غم قدیمی و ریشه دار حرف می زد….شاید ریشه در ظلمی داشت که خان ها به کشاورزان زحمتکش اعمال میکردند…یا….و چون نمی خواستم مادرم غمگین باشه، نمی ذاشتم ادامه بده…هرچند که از هنرمندی مادرم میدونستم.
    الان خودم گاهی که دلم میگیره ، دوست دارم اون آوازه ها رو با همون لحن بخونم…که البته بچه هام نمیذارن و فکر میکنن من چقدر ناخوشم😊

نظرات